جدول جو
جدول جو

معنی وبد - جستجوی لغت در جدول جو

وبد
مغاک گرسنه، چشم کننده چشم زخم زننده
تصویری از وبد
تصویر وبد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موبد
تصویر موبد
دایمی، ابدی، همیشگی، جاودانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موبد
تصویر موبد
رئیس دینی زرتشتیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موبد
تصویر موبد
((بَ یا بِ))
روحانی دین زرتشتی، جمع موبدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موبد
تصویر موبد
در آیین زردشتی رئیس مغان، حکیم و پیشوای روحانی زردشتی، کنایه از دانشمند، کنایه از مشاور، کنایه از روایت کننده
موبد موبدان: در آیین زردشتی رئیس کل موبدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبد
تصویر کبد
جگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابد
تصویر ابد
دائم، همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبد
تصویر آبد
(پسرانه)
همیشگی، دائمی، جاودانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابد
تصویر ابد
جاوید، همیشگی، همیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بود
تصویر بود
هستی، وجود، بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربد
تصویر ربد
گل گاو چشم از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
کف کفی که بر آب و جز آن برآید، چرکی سرشیر مسکه چربی که از شیر گیرند، هجیر برگزیده و پسندیده از هر چیز کف (روی آب یا شیر) جمع ازباد. یا زبد بحر کف دریا
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی باشد از چوبهای باریک و نیز طبقی که در آن میوه و گل می گذارند و آنرا تفت هم میگویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبد
تصویر تبد
کرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبد
تصویر زبد
کف روی آب یا شیر، کف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجد
تصویر وجد
خوشی، خوشحالی، شادی، در تصوف حالت خوشی گذرا در سالک که با خروش و دست افشانی همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبد
تصویر عبد
بنده، برده، غلام، بندۀ خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبد
تصویر لبد
پشم و موی پر پشت و درهم رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبد
تصویر کبد
سختی، رنج، دشواری، میانۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولد
تصویر ولد
فرزند، املای دیگر واژۀ ولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولد
تصویر ولد
فرزند، املای دیگر واژۀ ولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولد
تصویر ولد
فرزند، املای دیگر واژۀ ولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وبر
تصویر وبر
پشم شتر، خرگوش، روباه و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بود
تصویر بود
باشد، هنگام استفهام و آرزومندی گفته می شود، برای مثال بود آیا که در میکده ها بگشایند / گره از کار فروبستۀ ما بگشایند (حافظ - ۴۱۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبد
تصویر تبد
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، بزشم، بزوشم، بزوش، تفتیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وید
تصویر وید
مقابل بسیار، کم، اندک، مقابل پیدا، گم، برای مثال مراد این شده از یمن دولتت حاصل / امید آن شده چون نام او ز عالم وید (شمس فخری - مجمع الفرس - وید)، گمشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولد
تصویر ولد
فرزند، پسر یا دختر هر مرد یا زنی نسبت به خود او، بچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبد
تصویر لبد
پشم و موی برهم نشسته و به هم چسبیده مانند یال شیر، نمد، نمدزین اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورد
تصویر ورد
ذکر، دعا، جزئی از قرآن که انسان هر روز و هر شب می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وبا
تصویر وبا
بیماری عفونی واگیردار با علائمی چون اسهال و استفراغ شدید، کند شدن نبض و دردهای عضلانی که معمولاً از طریق آب و سبزیجات آلوده سرایت می کند، کلرا، هر نوع بیماری واگیردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابد
تصویر ابد
زمان آینده که نهایت ندارد، همیشه، جاوید، دائم، دهر، روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وند
تصویر وند
عضو، پسوند متصل به واژه به معنای وابسته مثلاً پیشوند، پسوند،
پسوند متصل به واژه به معنای منسوب به مثلاً باوند، فولادوند، دیرک وند، سکوند، دماوند،
پسوند متصل به واژه به معنای دارنده مثلاً گاووند، دولت وند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضبد
تصویر ضبد
خشم پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبد
تصویر عبد
بنده، غلام، برده
فرهنگ لغت هوشیار
جگر، در اصطلاح فیزیولوژی بزرگترین غده های بدن که صفرا تولید می کند و در قسمت راست می باشد
فرهنگ لغت هوشیار