جدول جو
جدول جو

معنی واگفت - جستجوی لغت در جدول جو

واگفت
(لَ)
واگفتن، بازگوئی راز و مطلب نهفته، دشنام. سرزنش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
واگفت
واگفتن، بازگویی مطلب نهفته و سر، دشنام فحش
تصویری از واگفت
تصویر واگفت
فرهنگ لغت هوشیار
واگفت
((گُ))
واگفتن، دشنام، فحش
تصویری از واگفت
تصویر واگفت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ تَ)
که قابل بازگو کردن است. به زبان آوردنی. اظهار کردنی. قابل بازگفتن. که بایدش تکرار کرد
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مکرر. تکرار شده. بازگفته
لغت نامه دهخدا
(لِ)
بازگشت. بازگشتن. مراجعت. رجوع:
بل که سنگ و خاک و کوه و آب را
هست واگشت نهانی با خدا.
مولوی.
وقت واگشت حدیبیه رسول
در تفکر بود و غمگین و ملول.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(فَ غَ دَ)
بازگفتن. (آنندراج). تکرار کردن:
ز هر شیوه سخن کان دلنواز است
بگفتند آنچه وا گفتن دراز است.
نظامی.
غلط گفته را تازه کردم طراز
بدین عذر واگفتم آن گفته باز.
نظامی.
گرچه در شیوۀ گهر سفتن
شرط من نیست گفته واگفتن.
نظامی.
، به زبان آوردن. (یادداشت مؤلف). بازگفتن. اظهار کردن. بازگو کردن:
کس ز بیم وزیر عالم سوز
آنچه شب رفت وانگفت به روز.
نظامی.
، ملامت نمودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واگشت
تصویر واگشت
بازگشتن، مراجعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگفته
تصویر واگفته
بازگفته مکرر، بیان کرده اظهار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگفتن
تصویر واگفتن
تکرار کردن، باز گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگفتن
تصویر واگفتن
((گُ تَ))
بازگو کردن، دوباره گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وابفت
تصویر وابفت
((بَ))
جامه ستبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگشت
تصویر واگشت
((گَ))
پناه، پناهگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگشت
تصویر واگشت
بازگشت، مراجعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگشت
تصویر واگشت
انقلاب
فرهنگ واژه فارسی سره
بازگشت، رجعت، مراجعت
متضاد: عزیمت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باز، خوابیده
فرهنگ گویش مازندرانی