واکسیناسیون عمل وارد کردن واکسن به بدن کسی، میاه کوبی ادامه... عمل وارد کردن واکسن به بدن کسی، میاه کوبی تصویر واکسیناسیون فرهنگ فارسی عمید
واکسیناسیون (یُنْ) مایه زنی. (لغات فرهنگستان). واکسن کوبی. واکسن زدن. مایه کوبی. رجوع به واکسن شود ادامه... مایه زنی. (لغات فرهنگستان). واکسن کوبی. واکسن زدن. مایه کوبی. رجوع به واکسن شود لغت نامه دهخدا
واکسیناسیون محل تلقیح واکسن، مایه زنی ادامه... محل تلقیح واکسن، مایه زنی تصویر واکسیناسیون فرهنگ فارسی معین
واکسیناسیون آبله کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه کوبی ادامه... آبله کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه کوبی فرهنگ واژه مترادف متضاد
واکسیناسیونواکسیناسیون vaccinazione ادامه... vaccinazione تصویر واکسیناسیون دیکشنری فارسی به ایتالیایی