- والگونه
- سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، بهرامن
معنی والگونه - جستجوی لغت در جدول جو
- والگونه
- والغونه
- والگونه ((نَ یا نِ))
- آلگونه، سرخاب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برعکس، بالعکس
سرخیی که زنان بر روی مالند غازه گلگونه: (آن بنا گوش کز صفا گویی برکشیده ست و الغونه به سیم) (شهید بلخی رودکی. نفیسی)
معکوس وارونه باژگونه: (چرا خواهیم گیتی را نمونه چو ما داریم طبع واژگونه ک) (ویس ورامین)
سرنگون وارون، یا نسبت واژگونه. عکس نسبت، آنکه رفتارش نادرست و نامعقول باشد: (همانست کین واژگونه جهان یکی را بر دیگر آرد دوان)، شوم نامبارک نحس، بدبخت بخت برگشته: (بران واژگونه دو لشکر دمان شبیخون بر آردن از ناگهان)
سرنگون وارون
سرنگون وارون
عکس قلب مقلوب باز گردانیده شده
باژگونه واژگونه واژگون
پنجره بالکانه، بالکن پیش آمدگی ساختمان
نهالی توشک که بر بالای آن خوابند، بالا پوش جبه، تکیه گاه، زن بازیگر مطربه
تکیه گاه، پشتی، نهالی، تشک، جبه، بالاپوش، زن بازیگر و مطربه
فرناسگونه
ماده ای سرخ رنگ که زنان بر چهره مانلد سرخاب
واژگون بودن باژگونی، ناراستی تدبیر ناراستی کار
Parental
parental
parental
rodzicielski
родительский
батьківський
ouderlijk
elterlich
parental
parentale
अभिभावकीय
পিতামাতার
ebeveynle ilgili
wa wazazi