- والاسری
- بلند مرتبگی سرفرازی: (تراگر فزونست و الاسری و لیکن ندای زمن برتری)
معنی والاسری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پادشاه والامقام، بلندمرتبه
پادشاه مقتدر، والامقام بلند مرتبه
بلند مرتبه سرفراز: (بر بخردان مرگ والاسران به از زندگانی بد گوهران) (اسدی)
سرفراز، بلندمرتبه
((س ِ))
فرهنگ فارسی معین
بیماری خونی ارثی خطرناکی که باعث ناهنجاری هایی در هموگولوبین گلبول قرمز می شود و در نتیجه عامل کم خونی می گردد
تعالی
حکومت
ستون بزرگ شه تیر
گالری: جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند
بلندی رفعت، بلند مرتبگی بزرگی، شرافت نجابت، عزت
مهتری، ریاست، پادشاهی، پیری، سالخوردگی
بالاتر، بلندتر
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام