- واقعه
- رویداد، رخداد
معنی واقعه - جستجوی لغت در جدول جو
- واقعه
- حادثه، پیشامد، کنایه از قیامت، پنجاه و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۶ آیه، کنایه از مرگ، قرارگرفته و واقع شده در مکانی، کنایه از جنگ، پیکار
- واقعه
- نازله، حادثه، اتفاق، پیش آمد
- واقعه ((قِ عِ))
- حادثه، پیش آمد، قیامت، رستاخیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مواقعه و مواقعت فارسی: در افتادن به هم همستیزی، گای گادن جنگ کردن با کسی، جماع کردن، حرب ستیزه، جماع آمیزش
مرد زیرک و باهوش
راستین
مونث صاقع و آذرخش، بیز زدگی (برق زدگی)
فی الواقع، در حقیقت
زیرک، تیزهوشی که کسی نتواند او را فریب بدهد، ویژگی مرغ زیرک که به دام نیفتد
پتیار سختی سختی بلا، جمع فواقع
مونث واقی
مونث واقف و ایستنده گروهی که نه علی بن ابی طالب علیه السلام را برتر از یاران دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله می دانستند و نه هیچیک ازیاران پیامبر صلی الله علیه و آله را برتر از علی علیه السلام مونث واقف جمع (عرقی) واقفات، کسانی که بر خلاف جمهور در یکی از مسایل امامت در قبول رای اکثریت توقف میکردند: مثلا جماعتی از معتزله مثل ابو علی جبائی و پسر را ابو هاشم را که نه علی بن ابی طالب را بر دیگر صحابه و نه صحابه دیگر را بر او افضل میدانستند از زمره واقفه خوانده اند منسوب بدان واقفی است
مونث واقعی راستینه راستینگی
راستینه راستکی منسوب به واقع حقیقی محقق راست
در حقیقت، براستی، فی الواقع، راستی ک به راستی بی گمان حقیقتا در حقیقت فی الواقع
مونث واضع و باغ، زن تباهکار مونث واضع، جمع واضعات
واسعه درفارسی مونث واسع گشاینده مونث وسع: (خدای تعالی جانب او مرضی و مرعی دارد برحمت واسعه خویش)
Actual, Factual, Real, Veritable
Literally, Really, Truly, Verily
literalmente, realmente, verdadeiramente
real, factual, verídico
literalmente, realmente, verdaderamente
actual, fáctico, real, verídico
dosłownie, naprawdę
rzeczywisty, faktyczny, prawdziwy
буквально , действительно , действительно , воистину
фактический , реальный , подлинный
буквально , справді , дійсно
фактичний , реальний , справжній
letterlijk, echt, werkelijk, waarlijk
daadwerkelijk, feitelijk, echt, waar