واقع قرارگرفته، پابرجا، برقرار، حقیقت امر، فرودآینده از هوا، فرودآمده ادامه... قرارگرفته، پابرجا، برقرار، حقیقت امر، فرودآینده از هوا، فرودآمده تصویر واقع فرهنگ فارسی عمید
واقع (قِ) نام اسب ربیعه بن جشم نمری. (منتهی الارب) ادامه... نام اسب ربیعه بن جشم نمری. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
واقع ((ق)) فرود آینده، رخ دهنده، حاصل، راست، درست، وضع یا کیفیت قرار گرفتن، وضع یا کیفیت وقوع یافتن، در، در حقیقت، غیر، خلاف واقعیت ادامه... فرود آینده، رخ دهنده، حاصل، راست، درست، وضع یا کیفیت قرار گرفتن، وضع یا کیفیت وقوع یافتن، در، در حقیقت، غیر، خلاف واقعیت تصویر واقع فرهنگ فارسی معین
واقع حقیقت، درست، راست، صحیح، محقق، حادث ادامه... حقیقت، درست، راست، صحیح، محقق، حادث فرهنگ واژه مترادف متضاد