- واضح
هویدا، پیدا، ظاهر، آشکار، نمایان، پدیدار
معنی واضح - جستجوی لغت در جدول جو
- واضح (ضِ)
الواضح، ستارۀ صبح. (ناظم الاطباء)
- واضح (ضِ)
پیدا و آشکار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روشن و هویدا. (غیاث اللغات) (آنندراج). گشاده. عیان. فاش. ظاهر. بارز: و به معجزات ظاهر و دلایل واضح مخصوص گردانید. (کلیله و دمنه).
- واضح بودن، آشکار و روشن بودن. ابهامی نداشتن.
، درخشان. تابان. (از اقرب الموارد) ، شتر سپید غیرشدید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). شتر سپید که چندان سپید نبود. (ناظم الاطباء)
- واضح بودن، آشکار و روشن بودن. ابهامی نداشتن.
، درخشان. تابان. (از اقرب الموارد) ، شتر سپید غیرشدید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). شتر سپید که چندان سپید نبود. (ناظم الاطباء)
- واضح
پیدا و آشکار، روشن و هویدا، ظاهر، بارز
- واضح ((ض))
پیدا، نمایان
- واضح
روشن، آشکار، هویدا
- واضح
آشکارا، آشکار، بدیهی، پیدا، روشن، ظاهر، علنی، مبرهن، مسلم، مشخص، معلوم، نمایان، نمایان، هویدا، شمرده شمرده، شمرده، آسان، سهل، بارز، بدیهی، بین، جلی، خوانا، رسا، روشن، صریح، فاش، قطعی، گویا
متضاد: غیرواضح، گنگ، ناگویا
متضاد: غیرواضح، گنگ، ناگویا
- واضح
واضحٌ
- واضح
Clearly, Distinctly, Unambiguous
- واضح
clairement, sans ambiguïté
- واضح
klar, deutlich, eindeutig
- واضح
claramente, inequívoco
- واضح
claramente, inequívoco
- واضح
wyraźnie, jednoznaczny
- واضح
ясно , четко , однозначный
- واضح
ясно , чітко , однозначний
- واضح
واضح، روشن، شفّاف، مشخّص، آشکار
- واضح
واضح , واضح طور پر , واضح
- واضح
อย่างชัดเจน , อย่างชัดเจน , ชัดเจน
- واضح
dengan jelas, secara jelas, jelas
- واضح
בצורה ברורה , בצורה ברורה , חד משמעי
- واضح
明確に , 明確な
- واضح
清晰地 , 明确地 , 明确的
- واضح
kwa wazi, wazi
- واضح
duidelijk, eenduidig
- واضح
açıkça, açık bir şekilde, açık
- واضح
স্পষ্টভাবে , স্পষ্টভাবে , সুস্পষ্ট
- واضح
स्पष्ट रूप से , स्पष्ट रूप से , स्पष्ट
- واضح
chiaramente, inequivocabile
- واضح
명확하게 , 명확하게 , 명확한
