جدول جو
جدول جو

معنی واصلیه - جستجوی لغت در جدول جو

واصلیه
(صِ لی یَ)
کسانی اند که گویند ما به خدا متصل شده ایم و مقصود واقع حاصل کرده ایم. (فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی). رجوع به واصل شود
لغت نامه دهخدا
واصلیه
(صِ لی یَ)
فرقه ای است از معتزله که اصحاب واصل بن عطا هستند. (لباب الانساب). اصحاب ابی حذیفه و واصل بن عطا که معتقد به نفی صفات خدا و اختیار و اقتدار مردم هستند. (از تعریفات جرجانی). رجوع به واصل بن عطا و معتزله شود
لغت نامه دهخدا
واصلیه
بنگرید به معتزله گوشه گیران خرد گرایان پیروان ابو حذیفه واصل بن عطا کسی که برای نخستین بار پیرامون نافرمانی (فسق) سخن گفت و آن را گامه میانین بیدینی (کفر) و باور داشت (ایمان) دانست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از والیه
تصویر والیه
(دخترانه)
مؤنث والی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
بازگو کردن، دوباره گفتن حرفی، سخن شنیده را باز گفتن
واگویه کردن: تکرار کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وازلین
تصویر وازلین
مادۀ روغنی بی بو، بی رنگ و غیرسمّی که از نفت استخراج می شود و در تهیۀ مواد آرایشی و دارویی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاذلیه
تصویر شاذلیه
فرقه ای از صوفیه، پیرو ابوالحسن علی بن عبداله شاذلی (۵۹۱ ی ۶۵۶ هجری قمری) بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوالیه
تصویر شوالیه
نجیب زاده ای که از طرف شاه منصب افتخاری به او داده می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلیه
تصویر اصلیه
بنیادی، اساسی
فرهنگ فارسی عمید
(صِ لَ)
تأنیث واصل. رجوع به واصل شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث والی. رجوع به والی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ ریِ)
شهری است خرد و انبوه (از جزیره) و بانعمت. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
محلتی است به قاهره. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(صِ لَ / لِ)

- اسباب واصله (اصطلاح پزشکی قدیم) ، سببی که به میانجی آن سبب حالتی نو پدید گردد، چنانکه امتلا، چه امتلا از اسباب سابقه است و چون به سبب آن رگها پر شود از اسباب واصله است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
، زنی که موی خویش را به موئی غیر از موی خود، پیوند میدهد. (از اقرب الموارد) ، زن که گیسوی عاریت سازد. (از یادداشت مؤلف) ، موی زنان را پیوندکننده. (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که از موی دیگری موی زنان را پیوند کند و موی عاریه برای آنها سازد. (ناظم الاطباء) ، زن زانیه و از اعلام است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
رسیده. واصل شده. وصول شده: و بغیر همان مبلغ فوق چیزی انفاد خزانۀعامره نمیشد و شانزده یک از وجه واصلی سر کار خاصه شریفه در وجه معیرالممالک از قدیم الایام الی الاّن مقرر و مستمر است. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 24)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث واصی. گیاه درهم پیوسته. گیاه متصل به هم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به واص و واصی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لی یَ)
تأنیث اصلی. مقابل فرعیه: جهات اصلیه. رجوع به اصلی و اصل و جهات شود.
لغت نامه دهخدا
چربی معدنی از تصفیه روغنهای سنگین، جسمی است سفید رنگ بغلظت پیه خوک، و در ترکیب داروها و روغنهای طبی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واحدیه
تصویر واحدیه
واحدیت در فارسی: یکتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
بازگفتن سخن شینده را تکرار گفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واقعیه
تصویر واقعیه
مونث واقعی راستینه راستینگی
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان حمید الدین ناصر بن خسرو علوی فرا خوان بزرگ هفت گرایان در خراسان و تبرستان درهمهایی که ملک صلاح الدین ضرب کرده و نصف آنرا نقره خال و نصف رامس (بتساوی) داد و این درهمها در مصر و شام شایع شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواصله
تصویر مواصله
مواصلت در فارسی: دوستی ناب، پیوند پیوند زناشویی
فرهنگ لغت هوشیار
کامیله در فارسی پیروان ابیکامل که از یک سوی مردمی را که سر از پیروی علی (ع) باز زده بودند از دین برگشته می دانستند و از سوی دیگر علی (ع) را سر زنش می کردند که چرا از هده خویش در جانشینی پیامبر (ص) چشم پوشیده است هم چنین کاملیه تنگسار (تناسخ) را باور داشتند درختچه ایست زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک میباشد. برگها یش بیضی و شبیه برگ چای است و گلهایش خوشرنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا بفراوانی کشت میشوند. این گیاه همیشه سبز است و گلهایش درشت و زیبا برنگها سفید یا صورتی و یا قرمز است. گونه ژاپنی این گیاه در سال 1749 م. باروپا برده شده و امروز در آنجا بخصوص در فرانسه و ایتالیا بفراوانی کشت و تربیت میشود کاملیه قاملیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنصلیه
تصویر قنصلیه
لاتینی تازی گشته بنگرید به کنسولگری
فرهنگ لغت هوشیار
قابلیت در فارسی در برخی فرهنگ ها پنداشته اند که قابلیت ساخته فارسی گویان است و قابلیه تازی نیست که برداشت نادرستی است شایندگی شایستگی، پذیرندگی پذیرفتن، فراخوری در خوری، توان توانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعلیه
تصویر فاعلیه
مونث فاعلی: علل فاعلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلیه
تصویر اصلیه
بنیادی واساسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واصله
تصویر واصله
مونث واصل رسیده پیوندیده مونث واصل رسیده: (اطلاعات واصله) (اخبار واصله) بسبب (اسباب) واصله. بسببی که بمیانجی آن سبب حالتی نو پدید گردد چنانکه امتلا چه امتلا از اسباب سابقه است چون بسبب آن رگها پر شود از اسباب واصله است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اسوار، نژاده نجیب زاده ای که در گروه فارسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد فارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهلیه
تصویر جاهلیه
کانایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوالیه
تصویر شوالیه
((شُ یِ))
نجیب زاده ای که در قرون وسطی از طرف شاه منصب افتخاری گرفته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
((یِ))
سخن شنیده را باز گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وازلین
تصویر وازلین
((زِ))
نوعی روغن که از آن برای تهیه بعضی داروها، پمادها و لوازم آرایشی استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واصله
تصویر واصله
دریافتی، رسیده
فرهنگ واژه فارسی سره