جدول جو
جدول جو

معنی وازنو - جستجوی لغت در جدول جو

وازنو
مرتع پرتاسی لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وازنش
تصویر وازنش
دفع، راندن از نزد خود، دور کردن، رد کردن، پس زدن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ نِ)
عمل دفع و پس زدن. (از واژه های فرهنگستان). رجوع به وازدن شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
بانگ و آواز بلند و فریاد. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(زَ ؟)
دهی است از دهستان القورات شهرستان بیرجند واقع در 24 هزارگزی شمال شرقی بیرجند. ناحیه ای است کوهستانی و هوای آن معتدل است و 15 تن سکنه دارد و محصول آن غلات و آب آن از قنات و شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
سنجیده، سنگین. ثقیل. (از اقرب الموارد) ، تام. درهم وازن، ای تام. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). درهم وازن، درهم باسنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وازنش
تصویر وازنش
عمل وازدن دفع پس زدن
فرهنگ لغت هوشیار
دوباره، مجدد، مجدداً، مکرر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حالت تهوع، استفراغ، انبوهی ازدحام، کنار نهادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام کوهی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی