معنی وازنش وازنش وازَنِش دفع، راندن از نزد خود، دور کردن، رد کردن، پس زدن دفع، راندن از نزد خود، دور کردن، رد کردن، پس زدن تصویر وازنش فرهنگ فارسی عمید