جدول جو
جدول جو

معنی وارداتی - جستجوی لغت در جدول جو

وارداتی
مستوردٌ
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به عربی
وارداتی
Imported
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وارداتی
importé
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وارداتی
进口的
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به چینی
وارداتی
importato
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وارداتی
importado
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وارداتی
importowany
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به لهستانی
وارداتی
импортированный
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به روسی
وارداتی
імпортований
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وارداتی
geïmporteerd
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به هلندی
وارداتی
importiert
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به آلمانی
وارداتی
आयातित
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به هندی
وارداتی
輸入された
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وارداتی
আমদানি করা
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به بنگالی
وارداتی
ithal edilmiş
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وارداتی
수입된
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به کره ای
وارداتی
imeingizwa
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وارداتی
درآمد شدہ
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به اردو
وارداتی
นำเข้า
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به تایلندی
وارداتی
impor
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وارداتی
importado
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وارداتی
מיובא
تصویری از وارداتی
تصویر وارداتی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واردات
تصویر واردات
آنچه از خارج به کشور وارد می شود، در تصوف وارد، برای مثال گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱ - ۱۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاردانی
تصویر کاردانی
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
یوم واردات، وقعه ای است بین بکر و تغلب و در آن بحیربن الحارث بن عیادبن مره کشته شد و مهلهل درباره آن گفته است:
الیلتنا بذی حسم انیری
اذا انت انقضیت فلاتحوری
فان یک بالذنائب طال لیلی
فقد ابکی من اللیل القصیر
فانی قد ترکت بواردات
بحیراً فی دم مثل العبیر.
هتکت به بیوت بنی عباد
و بعض الغشم اشفی للصدور
و ابن مقبل آورده است.
و نحن القائدون بواردات
ضباب الموت حتی ینجلینا.
(معجم البلدان).
ورجوع به مجمع الامثال میدانی و عقدالفرید ج 6 ص 74 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ وارده و وارد. رجوع به وارده و وارد شود، اصطلاحی است اقتصادی در برابر صادرات یعنی کالاهایی که از ممالک دیگر به کشور آید. متاعی که از خارج کشور آرند. هر چیزی که از خارج داخل گردد. (ناظم الاطباء) ، حاصل و محصول. خراج و آنچه در خزانۀ دولت داخل گردد، سرگذشت و اتفاق وواقعات و حادثات. (ناظم الاطباء) ، از نظر عرفانی آنچه در دل صوفی درآید از اموری که بر دیگران پوشیده است. (از یادداشتهای مؤلف) :
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کائنات.
سعدی (بوستان).
رجوع به وارد شود
لغت نامه دهخدا
(رِ دَ)
جایی است. (منتهی الارب). موضعی است در جانب چپ مکه هنگام رفتن به آنجا. (تاج العروس). معجم البلدان ابوعبید السکونی گفته است. ربائع در چپ و سمیرا و واردات در راست آن قرار دارند و همه آنها دارای درخت سمر است و وجه تسمیۀسمیرا، هم به این مناسبت است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وامداری
تصویر وامداری
مدیونی، بدهکاری، مقروضی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای از مواد درسی در آموزش گاهها که دانش آموزان را بیشتر با قسمتهای عملی و صناعی آشنا می سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواردات
تصویر تواردات
جمع توارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واردات
تصویر واردات
کالاهائی که از ممالک دیگر به کشور آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاردستی
تصویر کاردستی
((دَ))
کالایی که با دست یا ابزارهای ساده دستی ساخته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
حاملگی، آبستنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واردات
تصویر واردات
((رِ))
جمع وارده، کالاهایی که از خارج وارد کشور می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واردات
تصویر واردات
درون برد
فرهنگ واژه فارسی سره