جدول جو
جدول جو

معنی وارتانیان - جستجوی لغت در جدول جو

وارتانیان
نام سلسله ای از امرای مام گونی ارمنستان وشمال قفقاز که الیزه وارتابد مورخ ارمنی وقایع پادشاهی آنان را به رشتۀ تحریر درآورده است، (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 98)، رجوع به وارتان و وارتابد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام یک خانوداۀ گمنام قدیم در آسیای صغیر که در شهر االی زندگی می کرده اند و در زمان اردشیر دوم پادشاه هخامنشی یکی از افراد این خاندان بنام زنیس حکمران االی بوده است، رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1100 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان که 195 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، دیمی، انگور، میوجات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی گلیم و جاجیم بافی است. ساکنین از طایفۀ شاهسون افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
آزاد کردن. خلاص کردن. نجات دادن. بازرهانیدن. رها ساختن. خلاص بخشیدن. رجوع به وارهاندن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ارزانی. رجوع به ارزانی شود.
لغت نامه دهخدا
بیونانی لاجورد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ ارمانی، منسوب به ارمان:
ز پرده درآمد یکی پرده دار
بنزدیک سالار شد هوشیار
که بر در بپایند ارمانیان
سر مرز ایران و تورانیان
همی راه جویند نزدیک شاه
ز راه دراز آمده دادخواه...
برفتند یکسر بنزدیک شاه
غریوان و گریان و فریادخواه
بکش کرده دست و زمین را بروی
برفتند زاری کنان پیش اوی
که ای شاه پیروز جاوید زی
که خود جاودان زندگی را سزی
ز شهری بداد آمدستیم دور
که ایران ازین روی و زان روی تور
کجا خان ارمانش خوانند نام
ز ارمانیان نزد خسرو پیام...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
در تاریخ جهانگشای جوینی نام قبیله ای ذکر شده است از ترکان: از لشکر سلطان اورانیان که هم از قبیل اعجمیان بودندی، (جهانگشای جوینی)، و اغلب لشکر او جماعتی ترکان بودند از خیل خویشان مادرش که ایشان را اورانیان خواندندی، (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وارهانیدن
تصویر وارهانیدن
((رَ دَ))
آزاد کردن، خلاص کردن
فرهنگ فارسی معین