خاورشناس آلمانی که در سال 1771 م. در شهر التنبورگ از نواحی ساکس متولد شد و در سال 1826 میلادی درگذشت. وی معلم زبانهای شرقی در شهر هال بودو کتابی درباره صرف و نحو زبانهای عربی و کلدانی وعبرانی و سریانی نوشت
خاورشناس آلمانی که در سال 1771 م. در شهر التنبورگ از نواحی ساکس متولد شد و در سال 1826 میلادی درگذشت. وی معلم زبانهای شرقی در شهر هال بودو کتابی درباره صرف و نحو زبانهای عربی و کلدانی وعبرانی و سریانی نوشت
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، معتدٌ به، بی اندازه، غزیر، مفرط، موفّر، جزیل، متوافر، درغیش، موفور، عدیده، خیلی، به غایت، کثیر در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
بِسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اُوِرت، مُعتَدٌ بِه، بی اَندازِه، غَزیر، مُفرِط، مُوَفَّر، جَزیل، مُتَوافِر، دَرغیش، مَوفور، عَدیدِه، خِیلی، بِه غایَت، کَثیر در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم کاری یا پرکاری این غده، التهاب و عفونت آن به وجود می آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جخش، چخش
عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم کاری یا پرکاری این غده، التهاب و عفونت آن به وجود می آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جَخش، چَخش
ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنۀ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجۀ عرض شمالی و 59 درجۀ طول شرقی پاریس و 10 درجۀ طول شرقی طهران واقع شده است
ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنۀ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجۀ عرض شمالی و 59 درجۀ طول شرقی پاریس و 10 درجۀ طول شرقی طهران واقع شده است
پیاپی شدن. (زوزنی) (دهار). پیاپی آمدن یا پس یکدیگر آمدن به مهلت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پی درپی شدن، مأخوذ از وتر بالکسر بمعنی تنهاتنها و یک یک بهم آمدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). پی درپی بودن. پیاپی بودن. تتابع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : رادی که من از تواتر برّش در نور عطا و ظل احسانم. مسعودسعد. و تواتر دخلها و احیاء اموات... به عدل متعلق است. (کلیله و دمنه). و عزایم پادشاهانه را به امداد فتح مبین و تواتر نصر عزیز مؤید گردانیده. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 9). ز چرخت باد عمری در تزاید ز بختت باد عزّی در تواتر. انوری. فخرالدوله از طبرستان بر تواتر امداد حمول و انواع کرامات تازه میداشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 94). به سبب تواتر امطار و تزاحم اقطار از مهمات و اوطار و طلب زاد و علوفه بازماندند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 266). و سلطان بر تواتر به تاختن او لشکر می فرستاد. (جهانگشای جوینی) ، (اصطلاح اصول) خبر جماعتی که بنفسه موجب علم بصدق آن خبر شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). خبری که جماعتی دهند و چنان باشد که نتوان گفت آن جماعت بر جعل این خبر مواضعه کرده اند. (از تعریفات جرجانی). خبری که چندین نفر از پی یکدیگر به یک طریق بیان کنند. (ناظم الاطباء). و تواتر به حقیقت خود یقین افکند، چنانکه مر شنونده را حاجت نیاید که اندر گویندگان تأمل کند. (دانشنامۀ علائی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا چو سی کودک تواتر این خبر متفق گویند یابد مستقر. مولوی. و در آن شبهتی چنانک ما را به تواتر وجود پیغمبران و پادشاهان و مردمان مشهور که در قرنها پیش بوده اند. (رشیدی)
پیاپی شدن. (زوزنی) (دهار). پیاپی آمدن یا پس یکدیگر آمدن به مهلت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پی درپی شدن، مأخوذ از وتر بالکسر بمعنی تنهاتنها و یک یک بهم آمدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). پی درپی بودن. پیاپی بودن. تتابع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : رادی که من از تواتر بِرّش در نور عطا و ظل احسانم. مسعودسعد. و تواتر دخلها و احیاء اموات... به عدل متعلق است. (کلیله و دمنه). و عزایم پادشاهانه را به امداد فتح مبین و تواتر نصر عزیز مؤید گردانیده. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 9). ز چرخت باد عمری در تزاید ز بختت باد عزّی در تواتر. انوری. فخرالدوله از طبرستان بر تواتر امداد حمول و انواع کرامات تازه میداشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 94). به سبب تواتر امطار و تزاحم اقطار از مهمات و اوطار و طلب زاد و علوفه بازماندند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 266). و سلطان بر تواتر به تاختن او لشکر می فرستاد. (جهانگشای جوینی) ، (اصطلاح اصول) خبر جماعتی که بنفسه موجب علم بصدق آن خبر شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). خبری که جماعتی دهند و چنان باشد که نتوان گفت آن جماعت بر جعل این خبر مواضعه کرده اند. (از تعریفات جرجانی). خبری که چندین نفر از پی یکدیگر به یک طریق بیان کنند. (ناظم الاطباء). و تواتر به حقیقت خود یقین افکند، چنانکه مر شنونده را حاجت نیاید که اندر گویندگان تأمل کند. (دانشنامۀ علائی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا چو سی کودک تواتر این خبر متفق گویند یابد مستقر. مولوی. و در آن شبهتی چنانک ما را به تواتر وجود پیغمبران و پادشاهان و مردمان مشهور که در قرنها پیش بوده اند. (رشیدی)
زفت ژکور (بخیل)، زین زین استوار، بویناک گوشت، سپر خوش ساخت، سخت گیر بر زن و فرزند پستانداریست از راسته سم داران جزو دسته فردسمان که دارای اصالت نوعی نیست فقط یک گونه است که از جفتگیری الاغ نر با مادیان حاصل می شود. و چون اسپرمهای قاطر نر قادر به بارور کردن تخمک قاطر ماده نیست بدین جهت قاطر در بین چهارپایان اهلی نتوانسته است اصالت نوعی حاصل کند. به عبارت دیگر برای به دست آوردن قاطر همیشه باید از الاغ نر و مادیان استفاده کرد ولی تخمکهای قاطر ماده بوسیله اسب نر یا الاغ نر بارور می شوند. اما نتیجه حاصل از لحاظ استفاده به هیچوجه خوب نیست زیرا اولا این نتیجه ها اهمیت قاطر را ندارند ثانیا در مدتی کمتر از عمر طبیعی زنده می مانند ثالثا قاطر ماده غالبا سقط می کند. قاطر از حیث هیکل و قد شباهت کاملی باسب دارد منتهی ضخامت سر و گوشهای نسبتا دراز و دم کم مو و ران باریک و سم کوچکش آن را بالاغ نزدیک می نماید. رنگ قاطر عموما به پدر می رود و صدایش نیز شبیه الاغ است. قاطر بواسطه بار برداری و مقاومت در برابر امراض و روش متین و محکمی که دارد در اغلب نقاط دنیا تربیت و نگهداری می شوند. قاطر تنها حیوانی است که بدون مخاطره باریکترین راههای کوهستانی را با کمال چابکی و مهارت طی می کند. نکته مهمی که در بر - قراری تعادل جسم قاطر دخالت کلی دارد بزرگی مخچه و مغز میانی وی است. چه قسمتهای مذکور در قاطر رشد بیشتری تا اسب و الاغ دارند و نگهداری تعادل بدن هم مربوط بهمین قسمت از دستگاه مرکزی اعصاب است استر. توضیح در اینجا بی مناسبت نیست که ذکری از خرپوزگی بشود. و آن نتیجه جفتگیری اسب نر با ماچه الاغ است. بطور کلی خرپوزگی اهمیت قاطر را ندارد و از حیث هیکل و قامت هم کوچکتر است و از حیث هیکل و گوش با الاغ یعنی مادرش شبیه است لیکن سرش به مناسبت باریکی و لاغری و رانش بر اثر عظمت و دمش به واسطه آنکه سراسر دارای مو است و بالاخره صدای شیهه مانندش باسب شبیه است
زفت ژکور (بخیل)، زین زین استوار، بویناک گوشت، سپر خوش ساخت، سخت گیر بر زن و فرزند پستانداریست از راسته سم داران جزو دسته فردسمان که دارای اصالت نوعی نیست فقط یک گونه است که از جفتگیری الاغ نر با مادیان حاصل می شود. و چون اسپرمهای قاطر نر قادر به بارور کردن تخمک قاطر ماده نیست بدین جهت قاطر در بین چهارپایان اهلی نتوانسته است اصالت نوعی حاصل کند. به عبارت دیگر برای به دست آوردن قاطر همیشه باید از الاغ نر و مادیان استفاده کرد ولی تخمکهای قاطر ماده بوسیله اسب نر یا الاغ نر بارور می شوند. اما نتیجه حاصل از لحاظ استفاده به هیچوجه خوب نیست زیرا اولا این نتیجه ها اهمیت قاطر را ندارند ثانیا در مدتی کمتر از عمر طبیعی زنده می مانند ثالثا قاطر ماده غالبا سقط می کند. قاطر از حیث هیکل و قد شباهت کاملی باسب دارد منتهی ضخامت سر و گوشهای نسبتا دراز و دم کم مو و ران باریک و سم کوچکش آن را بالاغ نزدیک می نماید. رنگ قاطر عموما به پدر می رود و صدایش نیز شبیه الاغ است. قاطر بواسطه بار برداری و مقاومت در برابر امراض و روش متین و محکمی که دارد در اغلب نقاط دنیا تربیت و نگهداری می شوند. قاطر تنها حیوانی است که بدون مخاطره باریکترین راههای کوهستانی را با کمال چابکی و مهارت طی می کند. نکته مهمی که در بر - قراری تعادل جسم قاطر دخالت کلی دارد بزرگی مخچه و مغز میانی وی است. چه قسمتهای مذکور در قاطر رشد بیشتری تا اسب و الاغ دارند و نگهداری تعادل بدن هم مربوط بهمین قسمت از دستگاه مرکزی اعصاب است استر. توضیح در اینجا بی مناسبت نیست که ذکری از خرپوزگی بشود. و آن نتیجه جفتگیری اسب نر با ماچه الاغ است. بطور کلی خرپوزگی اهمیت قاطر را ندارد و از حیث هیکل و قامت هم کوچکتر است و از حیث هیکل و گوش با الاغ یعنی مادرش شبیه است لیکن سرش به مناسبت باریکی و لاغری و رانش بر اثر عظمت و دمش به واسطه آنکه سراسر دارای مو است و بالاخره صدای شیهه مانندش باسب شبیه است
(ماهیگیری) وسیله ایست مرکب از یک حلقه فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دسته دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته میشود و بعد بالا آورده میشود
(ماهیگیری) وسیله ایست مرکب از یک حلقه فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دسته دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته میشود و بعد بالا آورده میشود