- وابر
- کسی
معنی وابر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانش پرست
رهگذر
شمشیر، تیغ
شکسته بند، ستمکار، ستمگر، گردنکش
مردآگاه، عالم با خبر
سپس رو دنباله رو، پایان ، بیخ، لاد (بنا) برزمین نرم، تیر که به آماج نخورد، رفته
گشن پذیری خرمای ماده
شکیبا، آرام، بردبار، حلیم
ویژگی باران تند و شدید
عبور کننده، گذرنده، رهگذر
تیری که از نشانه درگذرد، گذشته
رونده، گذرنده، گذشته، باقی، باقی مانده، در علم نجوم ستاره ای که از تربیع گذشته و به تثلیث نرسیده باشد یا از تسدیس تجاوز کرده و به تربیع نرسیده باشد
حمل کنندۀ بار برپشت، گناهکار، بزه کار
ده یا آب و زمینی که پادشاه برای مدد معاش به کسی واگذار کند
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، معتدٌ به، بی اندازه، غزیر، مفرط، موفّر، جزیل، متوافر، درغیش، موفور، عدیده، خیلی، به غایت، کثیر
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
حلقۀ باریکی از چرم یا فلز برای کار گذاشتن در اطراف پیچ ومهره، لایه ای از فلز یا چرم که بین دو جسم قرار می گیرد تا از نفوذ مایعات و گاز جلوگیری کند
عبور کننده و راه گذرنده، مسافر، راه گذر
باقیمانده، گذشته
بزرگ
درخشان
(ماهیگیری) وسیله ایست مرکب از یک حلقه فلزی که در ته آن کیسه ای توری قرار داده اند و دسته دراز چوبی دارد و توسط یک تن در رودخانه انداخته میشود و بعد بالا آورده میشود
بسیار، فراوان، افزون
فرو مایه، ترسو، افتنده فرود آینده
درخشان
پایا
باران تند و شدید
گذارنده
باز خرنده باز خریدار، خریدار: (تالا جرم بعهد آن پادشاه بزرگزادگان همه بمکتب می نشینند و هنر را واخر بود و هنرمندی آسوده)
ابزاریست که در ماشینها و وسائل مکانیکی بکار میرود وبیشتر در بین دو قطعه که رویهم قرار میگیرند گذاشته میشود
گناهکار گناهکار: (هیچ وازر وزر غیری بر نداشت من نیم وازر خدایم برفراشت) (مثنوی)