مخفف هیچ چیز، رایگان، مفت، مجان، بلاشی ٔ: ثنای منتجب گفتن به هیچی به از خلعت گرفتن زندنیچی مرا در شعر گویی هیچکس داشت پس آنگه هیچکس را داد هیچی، سوزنی، هیچ بودی هیچ خواهی شد هم اکنون هیچ باش زان که گر هیچی نگردی تو ز هیچی کم شوی، عطار، - امثال: کاچی به از هیچی
مخفف هیچ چیز، رایگان، مفت، مجان، بلاشی ٔ: ثنای منتجب گفتن به هیچی به از خلعت گرفتن زندنیچی مرا در شعر گویی هیچکس داشت پس آنگه هیچکس را داد هیچی، سوزنی، هیچ بودی هیچ خواهی شد هم اکنون هیچ باش زان که گر هیچی نگردی تو ز هیچی کم شوی، عطار، - امثال: کاچی به از هیچی
افسردگی و حالت مالیخولیایی، جوانانی که نوعی قلندری و بی بند و باری را در پیش گرفته موی سر و ریش را اصلاح نمی کنند و لباس هایی شبیه لباس های زنانه بر تن می کنند و مسلکشان دوست داشتن و عشق ورزیدن است
افسردگی و حالت مالیخولیایی، جوانانی که نوعی قلندری و بی بند و باری را در پیش گرفته موی سر و ریش را اصلاح نمی کنند و لباس هایی شبیه لباس های زنانه بر تن می کنند و مسلکشان دوست داشتن و عشق ورزیدن است
قیچا. آلتی که بوسیلۀ آن پارچه، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین). مقراض. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مقص. کازود. دوکارد: حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابرۀ هزلش همیشه آسترم اگرچه در فن هزل از عبید افزون بود ولی ز هر دو به ادراک من زیاده ترم. ملا فوقی یزدی (از آنندراج). بعضی اصل این کلمه را قی چین (آلتی که قی شمع را می چیند) پنداشته اند، ولی این کلمه ترکی - مغولی است. (فرهنگ فارسی معین). - دم قیچی، خرده پارچه هایی که خیاط پس از برش لباس از پارچه جدا میکند و آنها قابل استفاده نیستند. (فرهنگ فارسی معین)
قیچا. آلتی که بوسیلۀ آن پارچه، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین). مقراض. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مقص. کازود. دوکارد: حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده ابرۀ هزلش همیشه آسترم اگرچه در فن هزل از عبید افزون بود ولی ز هر دو به ادراک من زیاده ترم. ملا فوقی یزدی (از آنندراج). بعضی اصل این کلمه را قی چین (آلتی که قی شمع را می چیند) پنداشته اند، ولی این کلمه ترکی - مغولی است. (فرهنگ فارسی معین). - دم قیچی، خرده پارچه هایی که خیاط پس از برش لباس از پارچه جدا میکند و آنها قابل استفاده نیستند. (فرهنگ فارسی معین)
آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. (یادداشت مؤلف). - هوچی بازی، سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود. - هوچی گری، هوچی بازی. رجوع به هو شود
آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. (یادداشت مؤلف). - هوچی بازی، سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود. - هوچی گری، هوچی بازی. رجوع به هو شود
هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعه خود (خاصه در غرب) به بلند کردن مو و پوشیدن لباس های غیرعادی، مصرف مواد مخدر به همراه دیگر هم فکران خود روی می آورند
هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعه خود (خاصه در غرب) به بلند کردن مو و پوشیدن لباس های غیرعادی، مصرف مواد مخدر به همراه دیگر هم فکران خود روی می آورند