شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، درستاران، دستاران، برمغاز، بغیاز، فغیاز برای مثال میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی - ۵۲۶)
شاگِردانِه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، دَرَستاران، دَستاران، بَرمَغاز، بَغیاز، فَغیاز برای مِثال میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی - ۵۲۶)
دهی است از دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش. واقع در 13هزارگزی جنوب هشت پر و دو طرف شوسۀ آستارا به انزلی. محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 408 تن است. آب آن از رود خانه کلاسرا و ناورود تأمین میشود. محصول آن برنج، غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. یک بقعه به نام پیر هرات دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش. واقع در 13هزارگزی جنوب هشت پر و دو طرف شوسۀ آستارا به انزلی. محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 408 تن است. آب آن از رود خانه کلاسرا و ناورود تأمین میشود. محصول آن برنج، غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. یک بقعه به نام پیر هرات دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
گروهی از فرقۀ خوارج ثعالبه، و از یاران شیبان بن سلمه می باشند. عقیدۀآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). یکی از فرق ده گانه مذهب مشبهه. (بیان الادیان). هم اصحاب شیبان بن سلمه. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود
گروهی از فرقۀ خوارج ثعالبه، و از یاران شیبان بن سلمه می باشند. عقیدۀآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). یکی از فِرَق ده گانه مذهب مشبهه. (بیان الادیان). هم اصحاب شیبان بن سلمه. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود
فرقه ای از ثنویه که منسوبند به دیصان و مذهب او آن است که نور فاعل مختار است و ظلمت موجب و فعل او بحسب طبع و اضطرار. (نفائس الفنون). رجوع به ابن دیصان و البیان و التبیین ج 1 ص 40 و ضحی الاسلام ج 3 و خاندان نوبختی عباس اقبال و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی صفا، و مقدمۀ مانی و دین او از سیدحسن تقی زاده و ابن دیصان در دائره المعارف اسلامی و ثنویت گنوسیه شود
فرقه ای از ثنویه که منسوبند به دیصان و مذهب او آن است که نور فاعل مختار است و ظلمت موجب و فعل او بحسب طبع و اضطرار. (نفائس الفنون). رجوع به ابن دیصان و البیان و التبیین ج 1 ص 40 و ضحی الاسلام ج 3 و خاندان نوبختی عباس اقبال و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی صفا، و مقدمۀ مانی و دین او از سیدحسن تقی زاده و ابن دیصان در دائره المعارف اسلامی و ثنویت گنوسیه شود
شیطانیه. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمد بن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غلات شیعه اند و منسوب به محمد بن نعمان ملقب به شیطان می باشند. او گفته که خدای تعالی نور محض است و جسمانی نباشد و با این حال به صورت آدمی است و پس از ایجاد موجودات نسبت به وجود آنها علم پیدا می کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). اصحاب ابوجعفر محمد بن نعمان احول ملقب به مؤمن الطاق یا شیطان الطاق از متکلمین شیعۀ امامیه از موالی کوفه است که چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی داشته او را مؤمن الطاق و مخالفین به مناسبت احول بودن او را شیطان الطاق لقب داده اند و اواز معاصرین ابوحنیفه (80- 150 هجری قمری) و از اصحاب حضرت امام جعفر صادق (ع) (82- 148 هجری قمری) است و از قدمای شیوخ شیعه و از متکلمین اولیۀ این طایفه محسوب می شود و با ابوحنیفه و رؤسای معتزله و خوارج مناظرات بسیار داشته است. ابوجعفر به عقیدۀ تشبیه متهم بود و مخصوصاً معتزله در این خصوص بر او تاخته اندو چون او از قدیمترین کسانی است از امامیه که درباب ذات و صفات باری تعالی به تکلم پرداخته و هنوز علم کلام مطابق مذهب این طایفه مدون نشده بوده متکلمین دیگر امامیه پاره ای از عقاید او را نپذیرفته اند و از آنجمله ابومحمد هشام بن الحکم کتابی بر رد بعضی از عقاید او نوشته بوده است. وفات ابوجعفر بعد از وفات امام صادق (ع) اتفاق افتاده. ابوجعفر در تأیید مذهب شیعه و اثبات امامت حضرت علی (ع) به رأی طایفه و رد آراء خوارج و معتزله در این خصوص و حکم درباب جنگ جمل و طلحه و زبیر و عایشه کتابها نوشته بوده است. اصحاب او را نعمانیه و مخالفین شیطانیه می خوانده اند. برای احوال و عقاید او رجوع شود به رجال کشی ص 122- 126 و رجال نجاشی ص 228 و فهرست شیخ طوسی ص 323 و فرق الشیعه ص 66 و الفهرست ابن الندیم ص 176 چ آلمان و ص 8 از ضمیمۀ چ مصر و الملل و النحل شهرستانی صص 142- 143 و الفرق بین الفرق ص 53 و مقالات اشعری ص 37، 42 و 51 و الانتصار ص 6 و 58 و ابن حزم ج 4 ص 93 و ابن ابی الحدید ج 1ص 294 و غیره. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص 77)
شیطانیه. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمد بن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غُلات شیعه اند و منسوب به محمد بن نعمان ملقب به شیطان می باشند. او گفته که خدای تعالی نور محض است و جسمانی نباشد و با این حال به صورت آدمی است و پس از ایجاد موجودات نسبت به وجود آنها علم پیدا می کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). اصحاب ابوجعفر محمد بن نعمان احول ملقب به مؤمن الطاق یا شیطان الطاق از متکلمین شیعۀ امامیه از موالی کوفه است که چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی داشته او را مؤمن الطاق و مخالفین به مناسبت احول بودن او را شیطان الطاق لقب داده اند و اواز معاصرین ابوحنیفه (80- 150 هجری قمری) و از اصحاب حضرت امام جعفر صادق (ع) (82- 148 هجری قمری) است و از قدمای شیوخ شیعه و از متکلمین اولیۀ این طایفه محسوب می شود و با ابوحنیفه و رؤسای معتزله و خوارج مناظرات بسیار داشته است. ابوجعفر به عقیدۀ تشبیه متهم بود و مخصوصاً معتزله در این خصوص بر او تاخته اندو چون او از قدیمترین کسانی است از امامیه که درباب ذات و صفات باری تعالی به تکلم پرداخته و هنوز علم کلام مطابق مذهب این طایفه مدون نشده بوده متکلمین دیگر امامیه پاره ای از عقاید او را نپذیرفته اند و از آنجمله ابومحمد هشام بن الحکم کتابی بر رد بعضی از عقاید او نوشته بوده است. وفات ابوجعفر بعد از وفات امام صادق (ع) اتفاق افتاده. ابوجعفر در تأیید مذهب شیعه و اثبات امامت حضرت علی (ع) به رأی طایفه و رد آراء خوارج و معتزله در این خصوص و حکم درباب جنگ جمل و طلحه و زبیر و عایشه کتابها نوشته بوده است. اصحاب او را نعمانیه و مخالفین شیطانیه می خوانده اند. برای احوال و عقاید او رجوع شود به رجال کشی ص 122- 126 و رجال نجاشی ص 228 و فهرست شیخ طوسی ص 323 و فرق الشیعه ص 66 و الفهرست ابن الندیم ص 176 چ آلمان و ص 8 از ضمیمۀ چ مصر و الملل و النحل شهرستانی صص 142- 143 و الفرق بین الفرق ص 53 و مقالات اشعری ص 37، 42 و 51 و الانتصار ص 6 و 58 و ابن حزم ج 4 ص 93 و ابن ابی الحدید ج 1ص 294 و غیره. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص 77)
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فرقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فِرَقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
منسوب به هیولی. (از اقرب الموارد). ’هیولا’ که مادۀ هر شی ٔ را گویند و در حالت نسبت نون زاید هم می آورند چنانکه در حقانی و ربانی و روحانی الف و نون زاید است. (غیاث اللغات). مادی. جسمانی: با تو از قوت هیولانی ستد و داد روح حیوانی. سنایی. ز مردمان مشمر خویشتن به هیأت و شکل که مردمی نه همین هیکل هیولانی ست. انوری. تو را که صورت جسم تو را هیولانی ست چو جوهر ملکی در لباس انسانی. حافظ. به کنه جوهر ذات تو چون رسم هیهات هنوز طفل صفت عقل من هیولانی. طالب آملی (از آنندراج). - عقل هیولانی. رجوع به عقل شود
منسوب به هیولی. (از اقرب الموارد). ’هیولا’ که مادۀ هر شی ٔ را گویند و در حالت نسبت نون زاید هم می آورند چنانکه در حقانی و ربانی و روحانی الف و نون زاید است. (غیاث اللغات). مادی. جسمانی: با تو از قوت هیولانی ستد و داد روح حیوانی. سنایی. ز مردمان مشمر خویشتن به هیأت و شکل که مردمی نه همین هیکل هیولانی ست. انوری. تو را که صورت جسم تو را هیولانی ست چو جوهر ملکی در لباس انسانی. حافظ. به کنه جوهر ذات تو چون رسم هیهات هنوز طفل صفت عقل من هیولانی. طالب آملی (از آنندراج). - عقل هیولانی. رجوع به عقل شود
شاگردانه بود. (لغت فرس اسدی). میلاوه: میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو. رودکی. و رجوع به میلاوه و میلاو شود، دشت. دست لاف. (یادداشت مؤلف). و رجوع به لاویدن و دست لاف شود، جایزه. (یادداشت مؤلف)
شاگردانه بود. (لغت فرس اسدی). میلاوه: میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو. رودکی. و رجوع به میلاوه و میلاو شود، دشت. دست لاف. (یادداشت مؤلف). و رجوع به لاویدن و دست لاف شود، جایزه. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، سکنۀ آن 537 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه و مختصر انگور. شغل اهالی زراعت، مختصر گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، سکنۀ آن 537 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه و مختصر انگور. شغل اهالی زراعت، مختصر گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
یکی از شش فرقۀ مذهب مرجئه. (بیان الادیان). فرقۀ منسوب به غیلان بن مروان قدری از مرجئۀ قدریه. در ترجمه الفرق بین الفرق چنین آمده: غیلان قدری میان قدر و ارجاء جمع کرد و گفت ایمان معرفت دوم به خدای تعالی و مهر و فروتنی بوی و اقرار بدانچه راست که پیغمبر آورده است و همچنین گفت که معرفت نخستین از روی ناچاری است و ایمان نیست. زبرقان در مقالات خود از غیلان آورده است که ایمان اقرار بزبان است. و معرفت بخدای تعالی ضروری فعل خداست و از ایمان نیست، و باز غیلان گفت: ایمان افزایش و کاهش پیدا نکند و مردمان در آن بر یکدیگر برتری ندارند. (ترجمه الفرق بین الفرق ص 211). و رجوع به غزالی نامه ص 70 شود
یکی از شش فرقۀ مذهب مرجئه. (بیان الادیان). فرقۀ منسوب به غیلان بن مروان قدری از مرجئۀ قدریه. در ترجمه الفرق بین الفرق چنین آمده: غیلان قدری میان قدر و ارجاء جمع کرد و گفت ایمان معرفت دوم به خدای تعالی و مهر و فروتنی بوی و اقرار بدانچه راست که پیغمبر آورده است و همچنین گفت که معرفت نخستین از روی ناچاری است و ایمان نیست. زبرقان در مقالات خود از غیلان آورده است که ایمان اقرار بزبان است. و معرفت بخدای تعالی ضروری فعل خداست و از ایمان نیست، و باز غیلان گفت: ایمان افزایش و کاهش پیدا نکند و مردمان در آن بر یکدیگر برتری ندارند. (ترجمه الفرق بین الفرق ص 211). و رجوع به غزالی نامه ص 70 شود
دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 355 تن است که بعربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعۀ خرابۀ قدیمی دارد و ساکنان آن ازطایفۀ شادگانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 355 تن است که بعربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعۀ خرابۀ قدیمی دارد و ساکنان آن ازطایفۀ شادگانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لواء. ایالت دیوانیه، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات) جمعیت 12000. در سال 1271 ه. ق. تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایره المعارف فارسی)
لواء. ایالت دیوانیه، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات) جمعیت 12000. در سال 1271 هَ. ق. تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایره المعارف فارسی)
می گفتند که خداوند اهریمن را نیافریده و اگر چنین گوییم باید بپذیریم که خدا خود خواستار سرپیچی و گناه او بوده پیروان ابو جعفر محمد بن نعمان که او را شیطان الطاق می خواندند
می گفتند که خداوند اهریمن را نیافریده و اگر چنین گوییم باید بپذیریم که خدا خود خواستار سرپیچی و گناه او بوده پیروان ابو جعفر محمد بن نعمان که او را شیطان الطاق می خواندند