هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، هال، خیربوا، قاقله، شوشمیر
هِل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، هال، خیربُوا، قاقُلِه، شوشمیر
معروف است و به عربی قاقلۀ صغار میگویند، (برهان)، دوایی است که به هندی الایچی سفید نامند، ظاهراً این معرب هیل است که به یای مجهول باشد و به عربی قاقلۀصغار را گویند، (غیاث اللغات)، هل، هیل بوا، خیربوا، (یادداشت مؤلف) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : فلفل و میخک و بزباز و کبابه ی چینی جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار، بسحاق اطعمه
معروف است و به عربی قاقلۀ صغار میگویند، (برهان)، دوایی است که به هندی الایچی سفید نامند، ظاهراً این معرب هیل است که به یای مجهول باشد و به عربی قاقلۀصغار را گویند، (غیاث اللغات)، هل، هیل بوا، خیربوا، (یادداشت مؤلف) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : فلفل و میخک و بزباز و کبابه ی ْ چینی جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار، بسحاق اطعمه
ستاره ای در صورت فلکی سفینه که پس از شعرای یمانی درخشان ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب های آخر تابستان دیده می شود، سهیل یمن، سهیل یمان، پرک، اگست. قدما گمان می کردند سرخی و خوش رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است، برای مثال بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می کند جایی ادیم (سعدی - ۱۵۷)
ستاره ای در صورت فلکی سفینه که پس از شِعرای یمانی درخشان ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب های آخر تابستان دیده می شود، سهیل یمن، سهیل یمان، پرک، اگست. قدما گمان می کردند سرخی و خوش رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است، برای مِثال بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می کند جایی ادیم (سعدی - ۱۵۷)
ابن عمرو بن عبدشمس از بنی عامر ازلوی. خطیب قریش و یکی از بزرگان دورۀ جاهلیت بود. در جنگ بدر اسیر شد و اسلام آورد. نخست بمکه سپس بمدینه سکونت اختیار کرد. وی بسال 18 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 397)
ابن عمرو بن عبدشمس از بنی عامر ازلوی. خطیب قریش و یکی از بزرگان دورۀ جاهلیت بود. در جنگ بدر اسیر شد و اسلام آورد. نخست بمکه سپس بمدینه سکونت اختیار کرد. وی بسال 18 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 397)
ریخته از خاک و ریگ و جز آن. (منتهی الارب، مادۀ ه ی ل). فروریخته: بنگر هول روز را که کند هول او کوه را کثیب و مهیل. ناصرخسرو. ، مهال. هولناک. مخوف. خوفناک، مکان مهیل، جای خوفناک. جای خوف. (آنندراج) : چو بیرون شد از کاروان یک دو میل به پیش آمدش سنگلاخی مهیل. سعدی (بوستان)
ریخته از خاک و ریگ و جز آن. (منتهی الارب، مادۀ هَ ی ل). فروریخته: بنگر هول روز را که کند هول او کوه را کثیب و مهیل. ناصرخسرو. ، مَهال. هولناک. مخوف. خوفناک، مکان مهیل، جای خوفناک. جای خوف. (آنندراج) : چو بیرون شد از کاروان یک دو میل به پیش آمدش سنگلاخی مهیل. سعدی (بوستان)
ابن عوف. تابعی است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسانی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) علم و دین را دریافت کرده اند. این افراد نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال سنت نبوی داشته اند و به دلیل نزدیکی به صحابه، دارای اعتبار و ارزش علمی بالایی در علوم اسلامی، به ویژه حدیث، فقه و تفسیر هستند. بسیاری از مکاتب فکری اولیه جهان اسلام بر اساس تعلیمات همین تابعین بنا شده اند. ابن عطیه و ذهیل بن عوف بن شماخ الظهری التابعی. عن ابی هریره روی سهیل بن صالح عن سلیط عنه قاله ابن حبان. (تاج العروس) ابن الفراء الیربوعی. شاعریست از عرب. ضبطه الرشاطی
ابن عوف. تابعی است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسانی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) علم و دین را دریافت کرده اند. این افراد نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال سنت نبوی داشته اند و به دلیل نزدیکی به صحابه، دارای اعتبار و ارزش علمی بالایی در علوم اسلامی، به ویژه حدیث، فقه و تفسیر هستند. بسیاری از مکاتب فکری اولیه جهان اسلام بر اساس تعلیمات همین تابعین بنا شده اند. ابن عطیه و ذهیل بن عوف بن شماخ الظهری التابعی. عن ابی هریره روی سهیل بن صالح عن سلیط عنه قاله ابن حبان. (تاج العروس) ابن الفراء الیربوعی. شاعریست از عرب. ضبطه الرشاطی
ستاره ای است که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما به آخر رسد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ستاره ای است روشن در جانب جنوب، اهل یمن اول بینند آنرا. (مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن. (دهار). ستاره ای است معروف. (آنندراج) (غیاث). اگست. پرک. (ناظم الاطباء) : ز سر تا بپایش گلست و سمن بسرو سهی بر سهیل یمن. فردوسی. تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر. فرخی. از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری چون بر پرند و ششتری پاشیده دینار و درم. لامعی. رخشنده تر از سهیل و خورشید بوینده تر از عبیر و عنبر. ناصرخسرو. طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب ز راست فرقد و شعری ز چپ سهیل یمن. مسعودسعد. در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل گر همی بایدسهیلت قصد کن سوی یمن. سنائی. چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم سماک و سهیل و سها گشت غارب. حسن متکلم. گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند از آنک من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا. خاقانی. چون سهیل جمال بهرامی از ادیم یمن ستد خامی. نظامی. نور ادیمت ز سهیل دل است صورت و جان هر دو طفیل دل است. نظامی. ز باریدن برف وباران و سیل بلرزش درافتاد همچون سهیل. سعدی نام قلعه ای و هم نام وادئی به اندلس از کورۀ مالقه، کوهی از اعمال ریه. (معجم البلدان)
ستاره ای است که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما به آخر رسد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ستاره ای است روشن در جانب جنوب، اهل یمن اول بینند آنرا. (مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن. (دهار). ستاره ای است معروف. (آنندراج) (غیاث). اگست. پرک. (ناظم الاطباء) : ز سر تا بپایش گلست و سمن بسرو سهی بر سهیل یمن. فردوسی. تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر. فرخی. از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری چون بر پرند و ششتری پاشیده دینار و درم. لامعی. رخشنده تر از سهیل و خورشید بوینده تر از عبیر و عنبر. ناصرخسرو. طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب ز راست فرقد و شعری ز چپ سهیل یمن. مسعودسعد. در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل گر همی بایدسهیلت قصد کن سوی یمن. سنائی. چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم سماک و سهیل و سها گشت غارب. حسن متکلم. گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند از آنک من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا. خاقانی. چون سهیل جمال بهرامی از ادیم یمن ستد خامی. نظامی. نور ادیمت ز سهیل دل است صورت و جان هر دو طفیل دل است. نظامی. ز باریدن برف وباران و سیل بلرزش درافتاد همچون سهیل. سعدی نام قلعه ای و هم نام وادئی به اندلس از کورۀ مالقه، کوهی از اعمال ریه. (معجم البلدان)
یونانی چشمه زندگی این لغت یونانی است و معنی آن چشمه زندگانی باشد وآن را منجمان فارس کد بانو گویند و آن دلیل جسم مولود است باصطلاح منجمین چنانکه کد خدا دلیل روح بود و کیفیت و کمیت عمر مولود را از این دو دلیل استخراج کنند باصطلاح منجمان دلیل عمر و این یونانی است. رشیدی حسابی است منجمان را که بدان دلیل عمر راشناسند و مجازا زایچه مولود را نیز گویند. بگفته بوریحان هیلاج را ازپنج حجای جویند: نخستین خداوند نوبت روز یا شب دوم قمر بروزو شمس به شب سوم درجه طالع چهار سهم السعاده پنجم جزو اجتماع و یا استقبال که پیش از تولد واقع شده باشد یکی از این امور پنجگانه را وقتی هیلاج نامند که باشرائط مخصوصی که در کتب نجوم مقرر است جمع آید
یونانی چشمه زندگی این لغت یونانی است و معنی آن چشمه زندگانی باشد وآن را منجمان فارس کد بانو گویند و آن دلیل جسم مولود است باصطلاح منجمین چنانکه کد خدا دلیل روح بود و کیفیت و کمیت عمر مولود را از این دو دلیل استخراج کنند باصطلاح منجمان دلیل عمر و این یونانی است. رشیدی حسابی است منجمان را که بدان دلیل عمر راشناسند و مجازا زایچه مولود را نیز گویند. بگفته بوریحان هیلاج را ازپنج حجای جویند: نخستین خداوند نوبت روز یا شب دوم قمر بروزو شمس به شب سوم درجه طالع چهار سهم السعاده پنجم جزو اجتماع و یا استقبال که پیش از تولد واقع شده باشد یکی از این امور پنجگانه را وقتی هیلاج نامند که باشرائط مخصوصی که در کتب نجوم مقرر است جمع آید
برک، ستاره ای از قدر اول در نیم کره جنوبی آسمان در صورت فلکی «کشتی» یا «سفینه» که در آخر فصل گرما طلوع می کند و میوه ها در آن وقت می رسند، و چون در یمن کاملاً مشهود است، آن را سهیل یمن یا سهیل یمانی خوانند
بَرَک، ستاره ای از قدر اول در نیم کره جنوبی آسمان در صورت فلکی «کشتی» یا «سفینه» که در آخر فصل گرما طلوع می کند و میوه ها در آن وقت می رسند، و چون در یمن کاملاً مشهود است، آن را سهیل یمن یا سهیل یمانی خوانند