جدول جو
جدول جو

معنی هیضله - جستجوی لغت در جدول جو

هیضله
(هََ ضَ لَ)
زن ضخم میانه سال یا چهل ساله. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، ناقۀ بسیارشیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، شتر مادۀ سطبراندام درازای کلان سال. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده اشتربزرگ. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) ، گروه مردم سلاح پوش. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). گروه مردمان. (مهذب الاسماء) ، بانگ و خروش های مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). اصوات مردم. (اقرب الموارد). بانگ مردمان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیضه
تصویر هیضه
قی و اسهال
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روش، بیرون روه، شکم روه، زحیر، رانش، تردّد
فرهنگ فارسی عمید
(کَکَ بَ)
راندن شتر به سرود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِصْ صَ / صِ دِ کَ دَ)
لااله الااﷲ گفتن. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (دهار). و این مصدری است منحوت چون حوقله که مصدری است و از لاحول ولاقوه الاباﷲ ریخته و تراشیده شده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ قَ لَ)
نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ لَ)
پاتیله. (مهذب الاسماء). پاتیلۀ روئین. معرب است. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ شَ لَ)
شترمادۀ کلانسال فربه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ)
نام بزی که زالی را بود که دوشنده اگر بر وی سختی کردی شیر دادی و الا سرون زدی. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
بر وزن و معنی حیله باشد، و کلمه نیک را نیز گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ترس و کار هولناک. (منتهی الارب). مخافه و ترس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ ضَ)
گروه مردم باسلاح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، لشکر بسیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). لشکر بسیاری که کار آنان در جنگ یکی باشد. (از اقرب الموارد) ، جمل ٌ هیضل ٌ، شتر شگرف دراز بزرگ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هیلله
تصویر هیلله
هیلله در فارسی لا اله الا الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
هیضه در فارسی ریتاک پاییزی، بد گواری، اندوهگساری (ریتاک وبا) اسهال شدید توام با استفراغ در اثر سوء تغذیه بطور انفرادی دراشخاص عارض میشود وبصورت همه گیر در نمی آید وبای پائیزی ثقل سرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیلله
تصویر هیلله
((هَ لَ لِ))
لااله الا الله گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیضه
تصویر هیضه
((هَ ض))
اسهال شدید همراه استفراغ بر اثر سوءهاضمه
فرهنگ فارسی معین
توی هم، درهم
فرهنگ گویش مازندرانی