جدول جو
جدول جو

معنی هیضه

هیضه
قی و اسهال
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روش، بیرون روه، شکم روه، زحیر، رانش، تردّد
تصویری از هیضه
تصویر هیضه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هیضه

هیضه

هیضه
هیضه در فارسی ریتاک پاییزی، بد گواری، اندوهگساری (ریتاک وبا) اسهال شدید توام با استفراغ در اثر سوء تغذیه بطور انفرادی دراشخاص عارض میشود وبصورت همه گیر در نمی آید وبای پائیزی ثقل سرد
فرهنگ لغت هوشیار

حیضه

حیضه
سنگین و سد شدن معده از غذای ناگوار، یک دفعه از دفعات خون حیض
حیضه
فرهنگ لغت هوشیار

هیمه

هیمه
خار و خاشاک که به درد سوختن بخورد، هیزم، سرشاخۀ خشک درخت
هیمه
فرهنگ فارسی عمید

بیضه

بیضه
هر یک از دو غدۀ ترشح کنندۀ هورمون های جنسی مهره داران که در یک کیسه قرار دارند و اسپرماتوزوئید می سازند، خایه، تخم، تخم مرغ، کنایه از میانۀ هر چیز، مرکز، برای مِثال بیضۀ اسلام
بیضه نهادن (برآوردن)
: تخم گذاشتن
بیضه
فرهنگ فارسی عمید

غیضه

غیضه
پارسی تازی گشته غیش انبوه بودن، غیشه بیشه جنگل، آبگیر استادنگاه آب
فرهنگ لغت هوشیار