ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 105هزارگزی شمال بندرعباس و هزارگزی شمال راه شوسۀ کرمان به بندرعباس، در محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 20 تن است، مزرعۀ نخلستان گچو جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 105هزارگزی شمال بندرعباس و هزارگزی شمال راه شوسۀ کرمان به بندرعباس، در محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 20 تن است، مزرعۀ نخلستان گچو جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
امیل، سیاستمدار چک، متولد در تروه -اسوینگ به سال 1872 میلادی و متوفی به سال 1954 میلادی وی رئیس جمهور آن کشوربود و در سال 1939 میلادی تسلیم قوای نظامی هیتلر شد
امیل، سیاستمدار چک، متولد در تروه -اسوینگ به سال 1872 میلادی و متوفی به سال 1954 میلادی وی رئیس جمهور آن کشوربود و در سال 1939 میلادی تسلیم قوای نظامی هیتلر شد
همیشه بهارکه به تازی حی العالم گویند، (ناظم الاطباء)، نام گیاهی است که آن را به تازی حی العالم گویند، (فرهنگ جهانگیری)، نام گیاهی است که آن را حی العالم گویند و آن نوعی از ریاحین است و همیشه سبز می باشد، (برهان) (آنندراج)، حی العالم، همیشه بهار، همیشه جوان، همیشک جوان، (یادداشت مؤلف)، میشایی، (برهان) (آنندراج)
همیشه بهارکه به تازی حی العالم گویند، (ناظم الاطباء)، نام گیاهی است که آن را به تازی حی العالم گویند، (فرهنگ جهانگیری)، نام گیاهی است که آن را حی العالم گویند و آن نوعی از ریاحین است و همیشه سبز می باشد، (برهان) (آنندراج)، حی العالم، همیشه بهار، همیشه جوان، همیشک جوان، (یادداشت مؤلف)، میشایی، (برهان) (آنندراج)
کارزار. (دهار) (غیاث اللغات) (السامی) (مهذب الاسماء). جنگ. (آنندراج) (غیاث اللغات). پیکار. حرب. (اقرب الموارد). نبرد. معرکه: به هیجا که گردد دلاور بود به رزم اندرش ده برابر بود. فردوسی. مردمان گویند سلطان لشکری دارد قوی پشت لشکراوست در هیجا به حق کردگار. فرخی. نه هر آن کو مال دارد میل زی ملکت کند نه هر آن کو تیغ دارد قصد زی هیجا کند. منوچهری. روز هیجاها بود کشورگشا روز مجلس ها بود کشوردهی. منوچهری. تو اسرار الهی را کجا دانی که تا در تو بود ابلیس با آدم کشیده تیغ در هیجا. ناصرخسرو. کس از لشکر ما ز هیجا برون نیامد جز آغشته خفتان به خون. سعدی. رجوع به هیجاء شود. - بانگ هیجا، هیاهوی نبرد. بانگ و فریاد روز جنگ: چو پیوستند با هم بانگ هیجا از دو سو برشد سوی هم تاختن کردند گویی از پی هیجا. سروش (از گنج سخن ج 3 ص 221 از فرهنگ فارسی معین)
کارزار. (دهار) (غیاث اللغات) (السامی) (مهذب الاسماء). جنگ. (آنندراج) (غیاث اللغات). پیکار. حرب. (اقرب الموارد). نبرد. معرکه: به هیجا که گردد دلاور بود به رزم اندرش ده برابر بود. فردوسی. مردمان گویند سلطان لشکری دارد قوی پشت لشکراوست در هیجا به حق کردگار. فرخی. نه هر آن کو مال دارد میل زی ملکت کند نه هر آن کو تیغ دارد قصد زی هیجا کند. منوچهری. روز هیجاها بود کشورگشا روز مجلس ها بود کشوردهی. منوچهری. تو اسرار الهی را کجا دانی که تا در تو بود ابلیس با آدم کشیده تیغ در هیجا. ناصرخسرو. کس از لشکر ما ز هیجا برون نیامد جز آغشته خفتان به خون. سعدی. رجوع به هیجاء شود. - بانگ هیجا، هیاهوی نبرد. بانگ و فریاد روز جنگ: چو پیوستند با هم بانگ هیجا از دو سو برشد سوی هم تاختن کردند گویی از پی هیجا. سروش (از گنج سخن ج 3 ص 221 از فرهنگ فارسی معین)
بر وزن و معنی هیچ است که لاشی ٔ و معدوم باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : امروز در این دور دریغی نخورد هیش از عدل تو یک سوخته بر عدل عمربر، سنایی، هرکه آمد هرکه آید میرود این جهان محنت سرایی بیش نیست احمد جامی تو را پندی دهد آخرت را باش دنیا هیش نیست، احمد ژنده پیل (از آنندراج)، ، بافته ای را گویند از کتان که بیشتر در بلاد هندوستان بافند، آهن جفت و آن آهنی باشد که زمین را به آن شیار کنند، (برهان) (انجمن آرا)، خیش
بر وزن و معنی هیچ است که لاشی ٔ و معدوم باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : امروز در این دور دریغی نخورد هیش از عدل تو یک سوخته بر عدل عمربر، سنایی، هرکه آمد هرکه آید میرود این جهان محنت سرایی بیش نیست احمد جامی تو را پندی دهد آخرت را باش دنیا هیش نیست، احمد ژنده پیل (از آنندراج)، ، بافته ای را گویند از کتان که بیشتر در بلاد هندوستان بافند، آهن جفت و آن آهنی باشد که زمین را به آن شیار کنند، (برهان) (انجمن آرا)، خیش
قرارگاه بچه در رحم مادر، و آن اسباب که بچه بدان در رحم موجود گردد، (آنندراج)، قرارگاه جنین در شکم مادر، (ناظم الاطباء)، قرارگاه طفل در رحم مادر، (فرهنگ فارسی معین) : به پاکی مریم از تزویج یوسف به دوری عیسی از پیوند عیشا، خاقانی
قرارگاه بچه در رحم مادر، و آن اسباب که بچه بدان در رحم موجود گردد، (آنندراج)، قرارگاه جنین در شکم مادر، (ناظم الاطباء)، قرارگاه طفل در رحم مادر، (فرهنگ فارسی معین) : به پاکی مریم از تزویج یوسف به دوری عیسی از پیوند عیشا، خاقانی
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
در این سروده خاقانی: به پاکی مریم از تزویج یوسف به دوری عیسی از پیوند عیشا زهگاه قرار گاه طفل در رحم مادر: بپاکی کریم از تزویج یوسف بدوری عیسی از پیوند عیشا. (خاقانی)
در این سروده خاقانی: به پاکی مریم از تزویج یوسف به دوری عیسی از پیوند عیشا زهگاه قرار گاه طفل در رحم مادر: بپاکی کریم از تزویج یوسف بدوری عیسی از پیوند عیشا. (خاقانی)
نوت کوچکی اسب که قبل از نوتهای اصلی قرارمیگیرد. یکی از نوت های زینت و آن نت کوچکی است که قبل از نوتهای اصلی قرار میگیرد و آن بر دو قسم است. یا پیشای تحتانی. یک دوم از نوت اصلی بم تراست. یا پیشا فوقانی. یک دوم از نوت اصلی بالاتر نوشته میشود. این دو را پیشای ساده گویند. باید دانست که پیشا امکان دارد که مضاعف باشد در این صورت پیشای فوقانی و تحتانی متفقا قبل از نوت اصلی واقع میشود. در صورتیکه پیشا ساده باشد بصورت چنگ خط خورده و اگر مضاعف باشد مانند دولا چنگ های کوچک نوشته میشود
نوت کوچکی اسب که قبل از نوتهای اصلی قرارمیگیرد. یکی از نوت های زینت و آن نت کوچکی است که قبل از نوتهای اصلی قرار میگیرد و آن بر دو قسم است. یا پیشای تحتانی. یک دوم از نوت اصلی بم تراست. یا پیشا فوقانی. یک دوم از نوت اصلی بالاتر نوشته میشود. این دو را پیشای ساده گویند. باید دانست که پیشا امکان دارد که مضاعف باشد در این صورت پیشای فوقانی و تحتانی متفقا قبل از نوت اصلی واقع میشود. در صورتیکه پیشا ساده باشد بصورت چنگ خط خورده و اگر مضاعف باشد مانند دولا چنگ های کوچک نوشته میشود