- هیاهو
- داد و فریاد، غوغا، جار و جنجال، داد و بیداد، داد و قال
معنی هیاهو - جستجوی لغت در جدول جو
- هیاهو
- هنگامه، غوغا، قال مقال
- هیاهو ((هَ))
- جار و جنجال، داد و فریاد
- هیاهو
- ярость
- هیاهو
- razernij
- هیاهو
- Furor
- هیاهو
- fureur
- هیاهو
- furore
- هیاهو
- आक्रोश
- هیاهو
- ক্রোধ
- هیاهو
- ghadhabu
- هیاهو
- זַעַם
- هیاهو
- kegemparan
- هیاهو
- ความโกรธ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهویی، خانه شش پهلو و گچ بری و مقرنس کاری آهو پای
نوعی گچ بری و مقرنس کاری، آهوپا
ای خدا، در تصوف درویشان در هنگام خداحافظی می گویند، نوعی کبوتر که بانگ یاهو برمی آورد
یاهو زدن: بانگ کردن کبوتر یاهو،برای مثال کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق / شد از روی او بوستان گرم شوق (ملاطغرا - لغتنامه - یاهو)
یاهو زدن: بانگ کردن کبوتر یاهو،
ای او، خدا (اغلب درویشان تلفظ می کنند)
نوعی کبوتر که آوازش مانند تلفظ «یاهو» است
Clamoring
ruidoso
hałaśliwy
шумный