جدول جو
جدول جو

معنی هکهک - جستجوی لغت در جدول جو

هکهک
صدای گریه که در گلو افتد، سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود، زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه
تصویری از هکهک
تصویر هکهک
فرهنگ فارسی عمید
هکهک
(هَُ هَُ)
آواز گریه که در گلو باشد. (انجمن آرا) :
صوفیا قرّابه از می هکهک گریه گشاد
گریۀخونین او در سجده گاه او ببین.
امیرخسرو.
رجوع به هق هق شود
لغت نامه دهخدا
هکهک
جستن گلو فواق. توضیح سکسکه
تصویری از هکهک
تصویر هکهک
فرهنگ لغت هوشیار
هکهک
((هَ هَ))
سکسکه، هق هق گریه
تصویری از هکهک
تصویر هکهک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هکک
تصویر هکک
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زغنگ، هکچه، سچک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
فرهنگ فارسی عمید
(هََ کَ کَ)
جمع واژۀ هک ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَُ کَ)
به معنی هکچه که جستن گلوباشد، و به عربی فواق خوانند. (برهان) :
زآب سنان به سینۀ دشمن فرونشان
چون زامتلای خون دل او را هکک بود.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
(هَِ کَ)
چیزی را گویند مانند کجاوه. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هَُ کْ کَ / کِ)
مخفف هکچه. (انجمن آرا). به معنی هکک است که جستن گلو و فواق باشد. (برهان). سکسکه. زغنگ. فواق. در زبان فرانسه به همین صورت مأخوذ ازفارسی است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به هکچه شود
لغت نامه دهخدا
(؟ عُلْ وَ سُ لا)
شهری است در سجستان، و آن را تیرکهک نیز نامند که از اعمال رخج و نزدیک بست است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
مرد شوخ بی باک شتاب زده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ کَوْ وَ)
جای درشت سخت، جای آسان نرم، فربه، مرد شوخ چشم بی باک شتاب زده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
بسیار گاینده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ لَ)
بسیار گاییدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هکه
تصویر هکه
جستن گلو فواق. توضیح سکسکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکک
تصویر هکک
جستن گلو فواق. توضیح سکسکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکوک
تصویر هکوک
شوخ مرد، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
سکسکه
فرهنگ گویش مازندرانی
جست و خیز، نوعی میل و آرزو، خارش مقعد
فرهنگ گویش مازندرانی