جدول جو
جدول جو

معنی هپاتیک - جستجوی لغت در جدول جو

هپاتیک
(هَِ)
در اصطلاح گیاه شناسی نوعی از خزه است. هپاتیک ها رستنی هایی هستند بسیار شبیه به خزه ها ولی دستگاه زایشی آنها شکل مخصوصی دارد که با خزه ها متفاوت است. یکی از آنها مارکانسیا است که دستگاه رویشی آن ریسه ای است دارای کلروفیل بسیار که بوسیلۀ کرکهای بسیار نرم به زمین متصل شده است. در موقع زایش فاصله به فاصله در سطح این ریسه، اعضایی شبیه به قارچ های چتری کوچک ساخته میشود. (گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 159)
لغت نامه دهخدا
هپاتیک
فرانسوی ریسه برگ از گیاهان گیاهی خزه مانند ازدسته ّ هپاتیک ها
تصویری از هپاتیک
تصویر هپاتیک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هماتین
تصویر هماتین
رنگ دانۀ محتوی آهن که از تجزیۀ هموگلوبین به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فناتیک
تصویر فناتیک
متعصب در دین، قشری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمپاتیک
تصویر سمپاتیک
دوست داشتنی، جذاب، در علم زیست شناسی بخشی از دستگاه عصبی خودکار که باعث افزایش فعالیت در قسمت های مختلف بدن می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هپاتیت
تصویر هپاتیت
نوعی بیماری ویروسی که باعث زرد شدن پوست و گاهی التهاب کبد می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
عمل، تجربۀ علمی، آزمایش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماتیت
تصویر هماتیت
از فراوان ترین کانی های آهن دار که به رنگ قرمز است
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
یعنی آن و این. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هیراتیک
تصویر هیراتیک
فرانسوی تندیسه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خوناهن ماده قرمزرنگ آهن دارموجود در گلبولهای قرمزخون که باترکیب یک ماده پروتیدی موسوم به گلوبین هموگلوبین رامیسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزاریک
تصویر هزاریک
یک جزواز هزارجزو یک هزارم (1000، 1) : (وآنچه اورالله بعون ولطف پروردگارملکه شده است وطبیعت گشته دیگر ملوک روزگارو شاهان نامدار راهزاریک آن دست نداده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هماتیت
تصویر هماتیت
فرانسوی خونسنگ گونه ای اخراکه آنرااخرای قرمز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
دلباخته، کورکورانه، به مرامی تاسی کردن فرانسوی دین نمودار متعصب در دین و مذهب، طرفداری شدید یک فرقه یک حزب احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنپاتیک
تصویر سنپاتیک
فرانسوی گیرا تو دل برو، گیراییک
فرهنگ لغت هوشیار
پیوستگی، محبت آمیز جذاب جالب توجه، دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خود کار) که تحت اراده شخص نیست. مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده عصبی است که در طرفین ستون فقرات به شکل زنجیری از بالا به پایین کشیده شده. این عقده ها شبیه به دانه تسبیح میباشد. دستگاه سمپاتیک از طرفی به وسیله شاخه های ارتباطی با سلسله اعصاب ارادی مربوط است و از طرفی دیگر رشته رشته شده و به شکل شبکه ای اطراف عروق و احشا را فرا میگیرد شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضا تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده هایمحیطی وجود دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
آزمایش، ممارست، تجربه فرانسوی آزمون، کاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاتیت
تصویر هپاتیت
فرانسوی جگر آماه
فرهنگ لغت هوشیار
عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضله هرمی لگن خارج میشود، عرض این عصب در ابتدا حتی به 5/1 سانتیمتر نیز میرسد فرانسوی سرینیک مربوط به تهیگاه، معمولا نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ) اطلاق میشود. این عصب از راس مثلث شبکه خاجی تولید و در حقیقت دنباله این راس است. عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسائی در زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود. عرض این عصب در ابتدا حتی به 5، 1 سانتیمتر نیز میرسد. ابتدا در سرین به طور مایل و بعد در ناحیه خلفی ران تا حفره رکبی قائما پایین میاید. و از آن جا به بعد به دو شاخه انتهایی تقسیم میشود. عصب مذکور در سرین به وسیله عضطه سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان و رگ و برآمدگی بزرگ استخوان رانی است پایین میاید و یکی از نقاط دردناک این عصب دو همین محل است عرق النسا بزرگ عرق النسا عصب نسائی بزرگ، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس میشود خصوصا در ناحیه سرینی وجع عرق النسا. یا سیاتیک بزرگ. سیاتیک. یا سیاتیک کوچک. عصبی است که جدا میگردد و از زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود و محل خروج آن در عقب کنار داخلی عصب نسائی بزرگ است و در ناحیه سرینی به دو شاخه عضلانی و جلدی تقسیم میگردد نسائی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فناتیک
تصویر فناتیک
((فَ یا فِ))
متعصب افراطی در دین و مذهب یا یک فرقه و حزب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپاتیت
تصویر هپاتیت
((هِ))
بیماری التهابی ای که بر اثر عواملی مانند ویروس ها، سموم، داروها و غیره به وجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شماتیک
تصویر شماتیک
((ش))
دارای طرح کلی، مربوط به شما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
مربوط به تهیگاه، نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمپاتیک
تصویر سمپاتیک
((سَ))
محبت آمیز، جالب توجه، دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
((پِ))
عمل، زندگی عملی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
Robotic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
роботизированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
robotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
роботизований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
robotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
机器人般的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
robótico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
robotico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رباتیک
تصویر رباتیک
robótico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی