جدول جو
جدول جو

معنی هپ - جستجوی لغت در جدول جو

هپ
بادکنک داخل شکم ماهی، قرص
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هپیون
تصویر هپیون
تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هپاتیت
تصویر هپاتیت
نوعی بیماری ویروسی که باعث زرد شدن پوست و گاهی التهاب کبد می شود
فرهنگ فارسی عمید
دسته ای از گیاهان نهان زا که جزء خزه ها محسوب می شوند و از طریق پراکندن چترهای کوچک به اطراف تولید مثل می کنند، علف جگری ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هپروت
تصویر هپروت
عالم وهم، خیال و پندار
فرهنگ فارسی عمید
(هََ تْ تا)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 34 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 18/5 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مراغه به میانه واقع شده. منطقه ای است کوهستانی و دارای هوای معتدل سالم میباشد. جمعیت آن 165 تن ترک زبان است. از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
تریاک. افیون. (برهان) (آنندراج). هبیون. (ناظم الاطباء). ابیون. اپیون. از یونانی اپیون مبدل اپوس، لاتینی اپیوم (به معنی مایع) ، و آن شیرۀ بستۀ تخمدانهای نارس خشخاش است. (ازبرهان چ معین حاشیۀ ص 86، ذیل: اپیون) :
آن فلسفه است و این سخن دینی
این شکر است و فلسفه هپیون است.
ناصرخسرو.
علم است کیمیای بزرگیها
شکر کندت اگر همه هپیونی.
ناصرخسرو.
اینت نسازد همی مگر همه شکّر
وانت نسازد همی مگر همه هپیون.
ناصرخسرو.
چه حال است این که مدهوشند یکسر
که پنداری که خوردستند هپیون.
ناصرخسرو.
داد کن ار نام نیک خواهی ازیراک
عقل ترا هزل دشمن است چو هپیون.
ناصرخسرو.
و رجوع به افیون و هبیون شود
لغت نامه دهخدا
دسته ای ازگیاهان نهانزاد بدون آوندکه فقط دارای برگ ریسه مانند هستندوبجای ریشه نیز دارای موهای جذابی بنام ریزوئید میباشند این دسته از گیاهان راجز خزه هامحسوب می دارند هپاتیکها برخلاف خزه های معمولی فاقد ساقه نیزمیباشندوبصورت ریسه های پهنی هستند که روی زمین مرطوب یاتخته سنگ ویاتنه درخت میرویند ودارای دوسطح مشخص میباشند یکی سطح زیرین که حامل ریشه های باریک بنام ریزوئید است وگیاه راضمن آنکه بسطح اتکا میچساندموجب جذب مواد غذایی از زمین نیزمیشود ودیگر سطح رویین که مقابل نوروهواقرارگرفته است دستگاه زایشی هپاتیک هاعبارت ازاعضای چترمانند است که ازمحل بریدگی ریسه میروید چترماده دارای کلاهک معکوس وبریدگیهای عمیق است که درعمق بریدگیها آرکگن قراردارد و چتر نر دارای کلاهک مدورواطراف دندانه دار است ودر سطح فوقانی آن تعدادی آنتریدی وجوددارد که هرآنتریدی شامل عده زیادی آنتروزوئید است ازجنس های معروف هپاتیک ها مارکانسیا پلی مرفارا باید نام بردکه درشمال ایران نیزفراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپل هپو
تصویر هپل هپو
بی تربیت و بی قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپله هپو
تصویر هپله هپو
هرج ومرج، لاقید لاابالی، سطحی سرسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپولی هپال
تصویر هپولی هپال
هرج ومرج، لاقید لاابالی، سطحی سرسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپیون
تصویر هپیون
افیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاتو لوژی
تصویر هپاتو لوژی
فرانسوی جگر شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاتیک
تصویر هپاتیک
فرانسوی ریسه برگ از گیاهان گیاهی خزه مانند ازدسته ّ هپاتیک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاتیت
تصویر هپاتیت
فرانسوی جگر آماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپارلو
تصویر هپارلو
قرانسوی بلند گو بلندگو: (جلو آنهابلند گو یا هپارلو وپرده های متحرک اعلان میکردند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپتالی
تصویر هپتالی
منسوب به هپتال، ازقوم هپتال
فرهنگ لغت هوشیار
ماله ای که زمین شیار کرده را بدان هموارکنندوآن بشکل تخته ای بزرگست. توضیح این کلمه رابا (هید) نباید مشتبه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپرو
تصویر هپرو
ربودن چیزی راازدست کسی قاپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
عالم وهم وخیال وپندار. یا درعالم هپروت سیرکردن، افکاری واهی چون افکارحشیش و بنگ کشیدگان درسرپروراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپروتی
تصویر هپروتی
منسوب به هپروت. یا خیالات هپروتی. خیالات واهی وغیرمعقول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپروشدن
تصویر هپروشدن
بغارت رفتن، ربوده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپروکردن
تصویر هپروکردن
ربودن، غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپل وهپول
تصویر هپل وهپول
هرج ومرج، لاقید لاابالی، سطحی سرسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاک
تصویر هپاک
فرق سر تارک سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپل وهپو
تصویر هپل وهپو
هرج ومرج، لاقید لاابالی، سطحی سرسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپروهپو
تصویر هپروهپو
هرج ومرج، لاقید لاابالی، سطحی سرسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپارلو
تصویر هپارلو
((هُ لُ))
بلندگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپاتیت
تصویر هپاتیت
((هِ))
بیماری التهابی ای که بر اثر عواملی مانند ویروس ها، سموم، داروها و غیره به وجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپل وهپو
تصویر هپل وهپو
((هَ پَ لُ هَ))
بی قانون، بی ترتیب، هرج و مرج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپاک
تصویر هپاک
((هَ یا هُ))
فرق سر، تارک سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپرو
تصویر هپرو
((هَ پَ))
ربودن چیزی را از دست کسی، قاپیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپرو شدن
تصویر هپرو شدن
((هَ پَ شُ دَ))
به غارت رفتن، ربوده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپروت
تصویر هپروت
((هَ پَ))
عالم وهم و خیال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هپیون
تصویر هپیون
((هَ یُ))
افیون، تریاک
فرهنگ فارسی معین