جدول جو
جدول جو

معنی هویج - جستجوی لغت در جدول جو

هویج
ریشه ای مخروطی شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر، گیاه این ریشه که دارای ساقه های باریک، برگ های بریده و گل های سفید و چتری می باشد
تصویری از هویج
تصویر هویج
فرهنگ فارسی عمید
هویج
گزر زردک از گیاهان
تصویری از هویج
تصویر هویج
فرهنگ لغت هوشیار
هویج
((هَ))
گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک
تصویری از هویج
تصویر هویج
فرهنگ فارسی معین
هویج
زردک، گزر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هویج
دیدن هویج درخواب، دلیل غم است. اگر دید هویج داشت و بخورد، دلیل که غمی به وی رسد. محمد بن سیرین
1ـ دیدن هویج در خواب، نشانه سلامت و سعادت است.
2ـ اگر دختری خواب ببیند در حال خوردن هویج است، نشانه آن است که در سن پایین ازدواج می کند و صاحب چند فرزند شیطان و پر جنب و جوش می شود.
دیدن هویج درخواب چون شیرین است، دلیل منفعت است به زحمت. اگر شیرین نبود، دلیل غم است و بهتر آن بود که به گوشت پخته باشند.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هودج
تصویر هودج
کجاوه، پالکی روپوش دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هویت
تصویر هویت
آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگی های دیگر که شخص بدان ها شناخته می شود، حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، شخصیت، ذات، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حویج
تصویر حویج
هویج، مواد مورد نیاز آشپزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوید
تصویر هوید
تکۀ نمد که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، نمدزین، جهاز شتر، برای مثال تو هنوز از راه رعنایی زبهر لاشه ای / گاه در نقش هویدی گاه در رنگ مهار (سنائی۲ - ۱۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زویج
تصویر زویج
نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زونج، زنّاج، زیچک، لکانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویج
تصویر کویج
زالزالک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهج، کویژ
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ وَ جَ)
مصغر هاجه است. و هاجه غوک است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نویج
تصویر نویج
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویت
تصویر هویت
شخصیت، ذات هستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویه
تصویر هویه
هویت در فارسی کتامی اویش، هستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هودج
تصویر هودج
کجاوه، پالکی روپوش دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیج
تصویر هزیج
پاسی از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجیج
تصویر هجیج
دره گود، زمین دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هایج
تصویر هایج
جوشنده، جوشش خشم وغضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویج
تصویر کویج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی خوراکی که از قطعات روده گاو یا گوسفند آکنده از پیه و گوشت تهیه میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
گزر زردک از گیاهان لوازم طبخ حوایج آشپزخانه، گزر زردک. توضیح امروزه غالبا (هویج) نویسند. آشپزمانه مانه آشپزی (معلوم نیست لغت کجاست زیرا کتب عربیه و فارسیه برآن مساعدت نمی کنند (فارسیان هویج نویسند) گزر زردک، تره که از آن نانخورش سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هایج
تصویر هایج
((یِ))
برانگیزنده، جوشش، خشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هودج
تصویر هودج
((هَ دَ))
کجاوه، عماری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
((هُ و یَّ))
شخصیت، ذات، حقیقت چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوید
تصویر هوید
((هَ وِ یا هُ وَ))
نمدی که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، پالان، زین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زویج
تصویر زویج
((زَ))
زویش، نوعی خوراک که از قطعات روده گاو یا گوسفند آکنده از پیه و گوشت تهیه کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
چبود، نام و نشان، کیستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هویت
تصویر هویت
Identity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هویت
تصویر هویت
tożsamość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هویت
تصویر هویت
личность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هویت
تصویر هویت
особистість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identiteit
دیکشنری فارسی به هلندی