جدول جو
جدول جو

معنی هولگی - جستجوی لغت در جدول جو

هولگی
(هََ / هُو لَ / لِ)
ترسانیده شده و هراسان و مجازاً به معنی مضطرب و این منسوب است به هوله که به فتح باشد به معنی یک بار ترسانیدن، چه وزن فعله به فتح برای مرت باشد، پس به حالت الحاق یای نسبت های هوز موافق قاعده فارسی به گاف فارسی بدل شده چنانکه در پردگی. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به هولکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هولی
تصویر هولی
کره اسبی که هنوز زین بر پشت او نگذاشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چُو لَ)
حالت و چگونگی چوله. کژی و خمیدگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به چوله شود، از اصطلاحات علم آمار
لغت نامه دهخدا
(هََ / هُو لَ)
در تداول عامه، بشتاب. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- هول هولکی، شتابزده. به شتابی تمام. با دستپاچگی
لغت نامه دهخدا
در هندی نام عیدی و جشنی است، (برهان) (آنندراج)، این جشن را در اوائل فصل بهار برپا می کنند، (فرهنگ عمید)
لغت نامه دهخدا
(هََ / هُو)
کره اسبی که هنوز زین نکرده باشند و به هندی آهسته و هموار باشد. (آنندراج) (برهان) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هولی
تصویر هولی
((هَ))
کره اسبی که هنوز زین بر پشت آن نگذاشته باشند
فرهنگ فارسی معین
آب تنی
فرهنگ گویش مازندرانی