جدول جو
جدول جو

معنی هولا - جستجوی لغت در جدول جو

هولا
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پولا
تصویر پولا
(پسرانه)
فولاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوال
تصویر هوال
(پسرانه)
خبر، رفیق (نگارش کردی: ههوا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیلا
تصویر هیلا
(دخترانه)
پرنده ای شکاری کوچکتر از باز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوما
تصویر هوما
(دخترانه)
مرغ سعادت، فرخنده (نگارش کردی: هما)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هولان
تصویر هولان
(پسرانه)
چوگان بازی (نگارش کردی: هان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هولی
تصویر هولی
کره اسبی که هنوز زین بر پشت او نگذاشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هولک
تصویر هولک
آبلۀ دست و پا، تاول، بیماری آبله
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، کشمش، سکج، سیج، زبیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولا
تصویر لولا
پیچک، گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیولا
تصویر هیولا
جانور وحشی و خیالی با شکل و ساختاری غیرطبیعی، ترسناک و بسیار بزرگ، کنایه از بسیار بزرگ، کنایه از شخص دارای رفتار غیرانسانی و وحشیانه، در فلسفه مادۀ اولی و اصل هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولا
تصویر لولا
ابزاری که با آن در را به چهارچوب وصل می کنند و در به وسیلۀ آن باز و بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولا
تصویر مولا
مالک، سرور، مهتر
دوست، دوستدار
بنده، بندۀ آزاد شده، املای دیگر واژۀ مولیٰ
فرهنگ فارسی عمید
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن تولی. مقابل تبری. محبت و امید، دوست داشتن و بمعنی بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
سختی، زیان، گزند، اگر نه آهنی که وسیله اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است، ابزاری که در را به چهار چوب متصل میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
معین یکباره آن را بر گرفته از تول انگلیسی دانسته و بار دگر از خاولی ترکی که برابر با پارچه پرز دار است عمید حوله را نیاورده و هوله را پارسی دانسته هوله آبچین خشک (گویش تهرانی) پارچه پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلمه عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیولا
تصویر هیولا
مقابل صورت، ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوذا
تصویر هوذا
او این است
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست که باصدای بلند و ممتد برای اظهار شادی و تحسین اداکنند هلهله شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضلا
تصویر هضلا
دراز پستان
فرهنگ لغت هوشیار
رسم الخط فارسی بجای} مولی {سرور مخدوم آقا خداوندگار، بنده عبد (از اضداد) : (هرچه اند این ملکان بنده و مولای ویند هیچ مولا بتن خود سوی مولا نشود) (منوچهری. د. چا. 11: 1)، دوستدار دوستار، جمع موالی مولایان مولاکان. مولنده درنگ کننده. آب زیر کاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده. سرور، مولی، مخدوم
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته کلا بنگرید به کلا درختی است از تیره پنیر کیان و از دسته استرکو لیاسه که بومی نواحی استوایی قاره افریقا است. ارتفاع گونه های مختلف این درخت بین 15 تا 20 متر است. برگها یش معمولا ساده و متناوب و در برخی گونه ها مجتمع است (بین 5 تا 15 برگ بطور فراهم جمع میشوند)، سطح فوقانی پهنک برگ آنها شفاف ولی سطح تحتانی برنگ سبز روشن است. گلها این گیاه معمولا بر روی شاخه های جوان (2 یا 3 یا 4 ساله) ظاهر میشوند و بندرت شاخه های مسن گل دار میگردند. مادگی گیاه شامل 5 تا 6 بر چه آزاد است که در هر برچه 5 تا 16 تخمچه قرار دارد. میوه آنها شامل 2 تا 6 فولیکول گردو بیضوی است و در درون آنها 5 تا 6 دانه موجود است. دانه های درون میوه بین 8 تا 15 گرم وزن دارند. دانه کلا شامل 3، 2 درصد کافئین و 2 تئو برومین و 6، 1 درصد تانن و 58 درصد مواد چرب است جوزالزنج درخت قهوه سودانی جوز کولا. جامه ای پشمین که شبانان پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولا
تصویر شولا
خرقه رخقه درویشان
فرهنگ لغت هوشیار
به درازا از درازی از طول بدرازا مقابل عرضا: آن دیار روم و از جانب دیگر تا مصر طولا و عرضا بضبط ما آراسته گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولا
تصویر دولا
منحنی، دوتاء، خم، خمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثولا
تصویر ثولا
دیوانه، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولا
تصویر جولا
بافنده نساج، عنکبوت. بافنده، نساج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هولک
تصویر هولک
آبله دست وپا، هلاکت گردکان بازی کودکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولا
تصویر مولا
((مُ))
مالک، سرور، بنده، بنده آزاد شده، جمع موالی، مولی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مولا
تصویر مولا
مولنده، درنگ کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لولا
تصویر لولا
((لُ))
قطعه ای فلزی که در یا پنجره را به چهارچوبه وصل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مولا
تصویر مولا
آب زیرکاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لولا
تصویر لولا
((لُ))
اگر نه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شولا
تصویر شولا
((شُ یا شَ))
خرقه، جامه گشاد و بلندی که روی لباس های دیگر می پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولا
تصویر اولا
نخست
فرهنگ واژه فارسی سره
صدا، فریاد، صدا زدن گالشان از مسافت دور، از توابع کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی