جدول جو
جدول جو

معنی هوف - جستجوی لغت در جدول جو

هوف
مرد تهی بی خیر و گول بددل، (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)،
پوست بیضه مانندی، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
هوف
(هََ / هو)
خانه عنکبوت. (مهذب الاسماء) ، باد گرم، باد سرد. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). از اضداد است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هوف
گول، تهی مایه نا آگاه باد سرد، باد گرم از واژگان دو پهلو
تصویری از هوف
تصویر هوف
فرهنگ لغت هوشیار
هوف
از اصوات تعجب و ناباوری، مکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هور
تصویر هور
(دخترانه)
خورشید، آفتاب، خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هود
تصویر هود
(پسرانه)
نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوز
تصویر هوز
آواز تند و تیز مانند صدایی که از ظرف فلزی برآید، برای مثال باز بانگ اندر او فتاد به هوز / آهو آزاد شد ز پنجۀ یوز (نظامی۴ - ۷۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدف
تصویر هدف
غرض، مقصود، نشانۀ تیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوز
تصویر هوز
دومین گروه از مجموعۀ کلمات مصنوعی حروف ابجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوف
تصویر جوف
اندرون چیزی، داخل چیزی، شکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترس، بیم، ترس از خداوند، کنایه از پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هور
تصویر هور
خورشید، آفتاب، برای مثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)، ستاره، بخت، طالع، برای مثال ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ی به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی - ۴/۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوفاریقون
تصویر هوفاریقون
گیاهی با ساقۀ کوتاه، برگ های سرخ و گل های زرد یا سفید چتری شبیه گل شبت، که تخم های آن در غلاف دراز قرار دارد. در طب قدیم جهت رفع تنگی نفس، سل و درد سینه به کار می رفته، علف چای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توف
تصویر توف
فریادوغوغا، سر و صدا، غلغله و ازدحام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوف
تصویر سوف
نوعی ماهی که در دریای خزر صید می شود
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
رستنیی باشد سرخ رنگ به سیاهی مایل و به عربی عصی الراعی گویند. داخل قابضات است و خون را ببندد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
به لغت رومی نام دوایی است که آن را دارمی رومی گویند و آن حبی باشد سرخ به رنگ سماق بغدادی و به عربی رمان الانهار خوانند. عرق النسا را نافع است و بول وحیض را براند و آن را هیوفاریقون هم میگویند. (آنندراج) (برهان). هزارچشم. و رجوع به مفردات ضریر انطاکی و تحفۀ حکیم مؤمن و گیاه شناسی گل گلاب ص 204 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نام عصارۀ لحیهالتیس است که به فارسی شنگ و به عربی اذناب الخیل خوانند. (برهان) (آنندراج). و رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است که به فارسی آن را شنگار و به عربی حمیرا خوانند، برگ آن سیاه به سرخی مایل است، با سرکه بر بهق طلا کنند نافع باشد، آن را خس الحمار هم میگویند، (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جمع واژۀ لهف. رجوع به لهف شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَوْوُ)
خوار و حقیر گردیدن، قریب به مرگ شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دروغ آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج). دروغ گفتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش حومه سوسنگرد شهرستان دشت میشان. کنار رود کرخه قرار دارد و دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توف
تصویر توف
غوغا و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوف
تصویر شوف
ماله کشاورزی
فرهنگ لغت هوشیار
زود به زودی با امید زیستن یونانی دانایی نوعی ماهی است ماهی سوف. سپیدک. سوفار (1)، هر ظرفی که از گل پخته باشند مانند سبو و تغار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترسیدن، بیمناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوف
تصویر اوف
فرانسوی تخم ادات تفجع (بهنگام درد و رنج گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوف
تصویر جوف
زمین پست و هموار فراخی، سعه، وسعت فراخی، سعه، وسعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روف
تصویر روف
آرمیدن، بخشودن، مهربانی بزرقطونا اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوف
تصویر بوف
جغد
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته هزار چشم از گیاهان هزار چشم یونانی تازی شده هزار چشم از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهوف
تصویر زهوف
دروغ ساختن، نزدیکی مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوش
تصویر هوش
ذهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هدف
تصویر هدف
آرمان، آماج، انگیزه
فرهنگ واژه فارسی سره