هوشمندی زیرکی، زرنگی، دارای هوش بودن ادامه... زیرکی، زرنگی، دارای هوش بودن تصویر هوشمندی فرهنگ فارسی عمید
هوشمندی (مَ) حالت و چگونگی هوشمند. ذکاء. ذکاوت. فطانت: جوانان ورا پاسخ آراستند دل هوشمندی بپیراستند. فردوسی. بالای سرش ز هوشمندی میتافت ستارۀ بلندی. سعدی ادامه... حالت و چگونگی هوشمند. ذکاء. ذکاوت. فطانت: جوانان ورا پاسخ آراستند دل هوشمندی بپیراستند. فردوسی. بالای سرش ز هوشمندی میتافت ستارۀ بلندی. سعدی لغت نامه دهخدا
هوشمندی باهوش بودن: بالای سرش ز هوشمندی می تافت ستاره بلندی، عاقلی بخردی ادامه... باهوش بودن: بالای سرش ز هوشمندی می تافت ستاره بلندی، عاقلی بخردی تصویر هوشمندی فرهنگ لغت هوشیار
هوشمندی ادراک، بخردی، خردمندی، دها، ذکاوت، زیرکی، فراست، فقاهت، هوشیاریمتضاد: بی خردی، نابخردی ادامه... ادراک، بخردی، خردمندی، دها، ذکاوت، زیرکی، فراست، فقاهت، هوشیاریمتضاد: بی خردی، نابخردی فرهنگ واژه مترادف متضاد