دهی است از دهستان مهاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان، واقع در 9هزارگزی ایستگاه امردان. این دهکده در جلگه قرار دارد و با آب و هوای معتدل و 310 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پسته و پنبه و انگور و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان کرباسبافی می باشد. از طریق حسن آباد می توان بدانجا اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان مهاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان، واقع در 9هزارگزی ایستگاه امردان. این دهکده در جلگه قرار دارد و با آب و هوای معتدل و 310 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پسته و پنبه و انگور و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان کرباسبافی می باشد. از طریق حسن آباد می توان بدانجا اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان دشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 17هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 167 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان دشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 17هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 167 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان قنقری پایین بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 30هزارگزی باختری نوریان و 10هزارگزی خاور شوسۀ اصفهان به شیراز. این دهکده کوهستانی و سردسیر و دارای 420 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و انگور و بادام و گردو و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان قنقری پایین بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 30هزارگزی باختری نوریان و 10هزارگزی خاور شوسۀ اصفهان به شیراز. این دهکده کوهستانی و سردسیر و دارای 420 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و انگور و بادام و گردو و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است در یک فرسنگ و نیمی جنوبی سمنان که در حدود ده دوازده خانوار سکنه دارد، چاه نفط در پنج هزارگزی جنوبی این قریه است، (یادداشت مؤلف)، نام مزرعه ای است از دهستان علای بخش مرکزی شهرستان سمنان، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری سمنان، به آنجا معدن نفت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در جنوب باختری شاهرود و جنوب شوسۀ شاهرود به دامغان، این ده با آب و هوای معتدل و 480 تن سکنه است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
قریه ای است در یک فرسنگ و نیمی جنوبی سمنان که در حدود ده دوازده خانوار سکنه دارد، چاه نفط در پنج هزارگزی جنوبی این قریه است، (یادداشت مؤلف)، نام مزرعه ای است از دهستان علای بخش مرکزی شهرستان سمنان، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری سمنان، به آنجا معدن نفت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در جنوب باختری شاهرود و جنوب شوسۀ شاهرود به دامغان، این ده با آب و هوای معتدل و 480 تن سکنه است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. محلی جلگه و سردسیر است با 510 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، انگور، حبوبات، لبنیات، صیفی و شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. محلی جلگه و سردسیر است با 510 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، انگور، حبوبات، لبنیات، صیفی و شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
بلوکی است از کردستان ایران واقع در جنوب غربی سنندج و متصل بکردستان عثمانی که به دو قسمت منقسم میشود: اورمان تخت و اورمان کهون. مردمان هر دو اورمان... صنعتشان آهنگری و قنداغ سازی و باروت کوبی و محصول آنجا انار و انجیر و گردو و توت و ذرت و بلوط است. (ناظم الاطباء).
بلوکی است از کردستان ایران واقع در جنوب غربی سنندج و متصل بکردستان عثمانی که به دو قسمت منقسم میشود: اورمان تخت و اورمان کهون. مردمان هر دو اورمان... صنعتشان آهنگری و قنداغ سازی و باروت کوبی و محصول آنجا انار و انجیر و گردو و توت و ذرت و بلوط است. (ناظم الاطباء).
سلطان (1326- 1359 میلادی) عثمانی (1288- 1359 میلادی، 687 - 761 هجری قمری)، پسر وجانشین امیرعثمان اول، آندرونیکوس سوم امپراطور بیزانس را شکست داد و قسمتهای زیادی از آسیای صغیر از جمله نیقیه را گرفت و در 1345 میلادی عثمانیها به یاری امپراطور یوحنای ششم به اروپا رفتند (اولین ورود آنان به اروپا) و اورخان دختر یوحنا را، نامش تئودورا، بزنی گرفت، اورخان دوبار دیگر برای یاری به یوحنا از داردانل عبور کرد، پس از مرگش مملکتی سازمان یافته برای پسرش مراد اول باقی گذاشت، (دایرهالمعارف فارسی)
سلطان (1326- 1359 میلادی) عثمانی (1288- 1359 میلادی، 687 - 761 هجری قمری)، پسر وجانشین امیرعثمان اول، آندرونیکوس سوم امپراطور بیزانس را شکست داد و قسمتهای زیادی از آسیای صغیر از جمله نیقیه را گرفت و در 1345 میلادی عثمانیها به یاری امپراطور یوحنای ششم به اروپا رفتند (اولین ورود آنان به اروپا) و اورخان دختر یوحنا را، نامش تئودورا، بزنی گرفت، اورخان دوبار دیگر برای یاری به یوحنا از داردانل عبور کرد، پس از مرگش مملکتی سازمان یافته برای پسرش مراد اول باقی گذاشت، (دایرهالمعارف فارسی)
شهری در ایالت شین چیان به ترکستان چین است که امروز خراب و اخیراً بعض رساله ها و الواح پهلوی از آن خرابه ها بدست آمده است که بیشتر راجع به دین مانی است، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)، یکی از شهرهای ترکان ایغور در شمال شرقی ترکستان شرقی حالیه، (فرهنگ فارسی معین)، تورفان ایالتی است از ترکستان چین در ناحیۀ کوهستانی تیانشان درشمال غربی چین و ذکر آن در تاریخ چین آمده است، آنجا در دست مردمی ایرانی و مانوی بوده بعدها ترکان بر آن دست یافته اند و تا دیری مرکز مانویان بود ... (سبک شناسی بهار ج 1 ص 38)، رجوع به همین کتاب ص 18، 38، 41، 129 و 309 و ج 2 ص ب و ج 3 ص 167 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 185 و 191 و مزدیسنا ص 314 و 321 و تاریخ مغول اقبال ص 8، 16، 18 و 110 و ایران در زمان ساسانیان ص 2 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2265 شود
شهری در ایالت شین چیان به ترکستان چین است که امروز خراب و اخیراً بعض رساله ها و الواح پهلوی از آن خرابه ها بدست آمده است که بیشتر راجع به دین مانی است، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)، یکی از شهرهای ترکان ایغور در شمال شرقی ترکستان شرقی حالیه، (فرهنگ فارسی معین)، تورفان ایالتی است از ترکستان چین در ناحیۀ کوهستانی تیانشان درشمال غربی چین و ذکر آن در تاریخ چین آمده است، آنجا در دست مردمی ایرانی و مانوی بوده بعدها ترکان بر آن دست یافته اند و تا دیری مرکز مانویان بود ... (سبک شناسی بهار ج 1 ص 38)، رجوع به همین کتاب ص 18، 38، 41، 129 و 309 و ج 2 ص ب و ج 3 ص 167 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 185 و 191 و مزدیسنا ص 314 و 321 و تاریخ مغول اقبال ص 8، 16، 18 و 110 و ایران در زمان ساسانیان ص 2 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2265 شود
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بوکان شهرستان مهاباد است، این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7550 تن سکنه دارد و قراء مهم آن عبارتند از: بقعه باسی، بغداکندی، تورجان (مرکز دهستان)، باغلوچه، سراچلوا، قراگزلو، قهرآباد پائین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بوکان شهرستان مهاباد است، این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7550 تن سکنه دارد و قراء مهم آن عبارتند از: بقعه باسی، بغداکندی، تورجان (مرکز دهستان)، باغلوچه، سراچلوا، قراگزلو، قهرآباد پائین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
بلغت رومی حنا را گویند و آن برگ درختی باشد که بکوبند و خمیر کنند و بر دست و پابندند، (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم)، حنا، (الفاظ الادویه)، رجوع به حنا شود، دستمال، رومال، بقچه، سفره، مئزر، فلزر یا رکویی بود که خوردنی در آن بندند، (حاشیۀ فرهنگ اسدی چ اقبال ص 171) : تو چشم مرا نیز بمالیده ازاری روشن کن ازایرا که من ایزار ندارم، سنائی، آخر سوراخی بر کنار دریا کردم و همه روز می نشستم تا روزی کشتی دیدم ایزار بر سر چوبی کردم و بجنبانیدم تا کشتی آنجا آمد، (مجمل التواریخ و القصص)، شیخ او را گفت ایزاری بر زبر این قرص ها انداز و چندان که میخواهی بیرون ایزار برمگیر، (تذکره الاولیاء عطار)، پیشک آفتاب و بارانیست بقچه دانست و جامه و ایزار، نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 34)، ، هر چیز که بر کمر بسته و ساقها را بدان بپوشانند مانند لنگ و لنگی، چادر: سبلت چو کن مرغ کن و کفت برآور بنمای بسلطان کمر ساده و ایزار، حقیقی صوفی، ایزاری درمیان بسته بود و گوشۀ ایزار از پشت فروزده بود، (تفسیر ابوالفتوح)، رجوع به ازار شود، ایزار، ایزاره، ازاره، هزاره، قسمی از دیوار که با آجریا سنگ یا جز آن برآرند از زمین تا کف طاقچۀ زیرین، (یادداشت بخط مؤلف)، مخفف ایزاره و ازارۀ خانه را گویند و آن دیوار مقداری باشد از زمین خانه تا کنار طاقچۀ مرتبۀ پائین که هنگام نشستن پشت بر آن گذارند، (حاشیۀ چهار مقالۀ نظامی چ معین چ زوار ص 34)، چون مأمون به بیت العروس آمد خانه ای دید مجصص و منقش ایزار چینی زده خرم تر از مشرق در وقت دمیدن صبح، (چهار مقاله ایضاً)، رجوع به ازار و ایزاره شود
بلغت رومی حنا را گویند و آن برگ درختی باشد که بکوبند و خمیر کنند و بر دست و پابندند، (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم)، حنا، (الفاظ الادویه)، رجوع به حنا شود، دستمال، رومال، بقچه، سفره، مئزر، فلزر یا رکویی بود که خوردنی در آن بندند، (حاشیۀ فرهنگ اسدی چ اقبال ص 171) : تو چشم مرا نیز بمالیده ازاری روشن کن ازایرا که من ایزار ندارم، سنائی، آخر سوراخی بر کنار دریا کردم و همه روز می نشستم تا روزی کشتی دیدم ایزار بر سر چوبی کردم و بجنبانیدم تا کشتی آنجا آمد، (مجمل التواریخ و القصص)، شیخ او را گفت ایزاری بر زبر این قرص ها انداز و چندان که میخواهی بیرون ایزار برمگیر، (تذکره الاولیاء عطار)، پیشک آفتاب و بارانیست بقچه دانست و جامه و ایزار، نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 34)، ، هر چیز که بر کمر بسته و ساقها را بدان بپوشانند مانند لنگ و لنگی، چادر: سبلت چو کن مرغ کن و کفت برآور بنمای بسلطان کمر ساده و ایزار، حقیقی صوفی، ایزاری درمیان بسته بود و گوشۀ ایزار از پشت فروزده بود، (تفسیر ابوالفتوح)، رجوع به ازار شود، ایزار، ایزاره، ازاره، هزاره، قسمی از دیوار که با آجریا سنگ یا جز آن برآرند از زمین تا کف طاقچۀ زیرین، (یادداشت بخط مؤلف)، مخفف ایزاره و ازارۀ خانه را گویند و آن دیوار مقداری باشد از زمین خانه تا کنار طاقچۀ مرتبۀ پائین که هنگام نشستن پشت بر آن گذارند، (حاشیۀ چهار مقالۀ نظامی چ معین چ زوار ص 34)، چون مأمون به بیت العروس آمد خانه ای دید مجصص و منقش ایزار چینی زده خرم تر از مشرق در وقت دمیدن صبح، (چهار مقاله ایضاً)، رجوع به ازار و ایزاره شود
نام دهی است نزدیک بسطام از لطائف. (غیاث اللغه). رجوع به خرقان شود: رفت درویشی ز شهر طالقان بهر صیت بوالحسن تا خارقان. مولوی (مثنوی). بوی خوش آمد مراو را ناگهان در سواد ری ز حد خارقان. مولوی (مثنوی)
نام دهی است نزدیک بسطام از لطائف. (غیاث اللغه). رجوع به خرقان شود: رفت درویشی ز شهر طالقان بهر صیت بوالحسن تا خارقان. مولوی (مثنوی). بوی خوش آمد مراو را ناگهان در سواد ری ز حد خارقان. مولوی (مثنوی)
گیاهی از تیره رامناسه وقسمت قابل مصرف آن پوست ساق و مواد مؤثرۀ آن گلوکزیدهای آنتراکینونیک و عصارۀ مایع بوردن، تیزان بوردن مورد استعمال است، (از کارآموزی داروسازی ص 187)
گیاهی از تیره رامناسه وقسمت قابل مصرف آن پوست ساق و مواد مؤثرۀ آن گلوکزیدهای آنتراکینونیک و عصارۀ مایع بوردن، تیزان بوردن مورد استعمال است، (از کارآموزی داروسازی ص 187)
دهی از دهستان فراهان علیا بخش فرمهین است که در شهرستان اراک واقع است، دارای 685 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، پوران دختر کسری آن را بنا کرده است، (تاریخ قم ص 78)
دهی از دهستان فراهان علیا بخش فرمهین است که در شهرستان اراک واقع است، دارای 685 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، پوران دختر کسری آن را بنا کرده است، (تاریخ قم ص 78)