جدول جو
جدول جو

معنی هوای - جستجوی لغت در جدول جو

هوای
(هَُ دَ رَ)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 302 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، برنج، پنبه، انگور و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوار
تصویر هوار
(پسرانه)
قشلاق، خیمهسلطان در قشلاق (نگارش کردی: ههوار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوال
تصویر هوال
(پسرانه)
خبر، رفیق (نگارش کردی: ههوا)
فرهنگ نامهای ایرانی
(هََ)
هوائی. منسوب به هوا. آنچه در هوا باشد یا به هوا تواند رفت:
سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان
برشد به هوا همچو یکی مرغ هوایی.
منوچهری.
- هوایی گشتن، به هوا پریدن. پرواز کردن:
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم.
حافظ.
، مردمی که در پی هوا و هوس نفس باشند. (برهان) :
شوریده دلی چنین هوایی
تن درندهد به کدخدایی.
نظامی.
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی.
سعدی.
به دست باد صبا زان نمی دهم پیغام
که محرم تو شدن کار هر هوایی نیست.
امیرخسرو.
، سخنان هرزه و لغو، تیر آتشبازی را گفته اند که چون آتش بر آن زنند به هوا رود، حاصل و درآمدی را گویند که از جای غیرمعین به هم رسد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
نام شهری کنار جیحون. (شعوری). و ظاهراً این کلمه مصحف آموی باشد
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هوائی. از شعرای قرن نهم و معاصر امیرعلیشیر بوده است. میرعلیشیرنویسد: مولانا هوایی انیس و جلیس مولانا مشرقی است و در نقاشی کاشی نیز صاحب وقوف است. در کتابت دست داشته، اشعار خود را تذهیب و تحریر می کرده و به بهای ارزان می فروخته است و مردم به شوخی به او می گفته اند: این شعر تو صورتی است بی معنی خوب. این مطلع از اوست:
به گرد کوی تو با صد نیازمی گردم
نظاره می کنم از دور و باز می گردم.
(از مجالس النفائس صص 215-216)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هوایه
تصویر هوایه
شیدایی دوستداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوای
تصویر آوای
آواه، آوه، آوخ خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
از هوی ریژی خوشگذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
((هَ))
دارای هوا، باددار، آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد، لطیف، سبک، انتقال پذیر، لغو، بیهوده، بی قرار، بی ثبات، بیهوده گوی، عاشق، تیر آتشبازی، کبود، لاجوردی. 11
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوای
تصویر قوای
نیروهای
فرهنگ واژه فارسی سره
آسمانی، سماوی، فلکی، هوازی، دل کنده، عاشق، بیهوده، چرند، لغو، مهمل
متضاد: زمینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
هوائيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
Aerial, Airline, Aerially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
aérien, de manière aérienne
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پوچ و بی معنی، از مرز متعارف خارج شدن، آدم سر به هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
aéreo, de manera aérea
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
udara, secara udara, penerbangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
aéreo, de maneira aérea
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
ہوائی , فضائی طریقے سے , فضائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
อากาศ , ในอากาศ , การบิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
空中の , 空中で , 航空の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
אווירי , באוויר , תעופתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
powietrzny, powietrznie, lotniczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
航空的 , 空中地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
angani, kwa angani, ndege
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
havai, havadan, hava yolları
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
বায়বীয় , আকাশপথে , বিমানসংক্রান্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
हवाई , हवाई तरीके से , वायवीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
aereo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
luftig, luftmäßig, fluglinienmäßig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
luchtig, in de lucht, luchtvaart
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
повітряний , по повітрю , авіаційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
воздушный , воздушно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
공중의 , 공중으로 , 항공의
دیکشنری فارسی به کره ای