دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 302 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، برنج، پنبه، انگور و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 302 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، برنج، پنبه، انگور و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
هوائی. منسوب به هوا. آنچه در هوا باشد یا به هوا تواند رفت: سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان برشد به هوا همچو یکی مرغ هوایی. منوچهری. - هوایی گشتن، به هوا پریدن. پرواز کردن: مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم به هوایی که مگر صید کند شهبازم. حافظ. ، مردمی که در پی هوا و هوس نفس باشند. (برهان) : شوریده دلی چنین هوایی تن درندهد به کدخدایی. نظامی. کسانی عیب ما بینند و گویند که روحانی ندانند از هوایی. سعدی. به دست باد صبا زان نمی دهم پیغام که محرم تو شدن کار هر هوایی نیست. امیرخسرو. ، سخنان هرزه و لغو، تیر آتشبازی را گفته اند که چون آتش بر آن زنند به هوا رود، حاصل و درآمدی را گویند که از جای غیرمعین به هم رسد. (برهان)
هوائی. منسوب به هوا. آنچه در هوا باشد یا به هوا تواند رفت: سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان برشد به هوا همچو یکی مرغ هوایی. منوچهری. - هوایی گشتن، به هوا پریدن. پرواز کردن: مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم به هوایی که مگر صید کند شهبازم. حافظ. ، مردمی که در پی هوا و هوس نفس باشند. (برهان) : شوریده دلی چنین هوایی تن درندهد به کدخدایی. نظامی. کسانی عیب ما بینند و گویند که روحانی ندانند از هوایی. سعدی. به دست باد صبا زان نمی دهم پیغام که محرم تو شدن کار هر هوایی نیست. امیرخسرو. ، سخنان هرزه و لغو، تیر آتشبازی را گفته اند که چون آتش بر آن زنند به هوا رود، حاصل و درآمدی را گویند که از جای غیرمعین به هم رسد. (برهان)
هوائی. از شعرای قرن نهم و معاصر امیرعلیشیر بوده است. میرعلیشیرنویسد: مولانا هوایی انیس و جلیس مولانا مشرقی است و در نقاشی کاشی نیز صاحب وقوف است. در کتابت دست داشته، اشعار خود را تذهیب و تحریر می کرده و به بهای ارزان می فروخته است و مردم به شوخی به او می گفته اند: این شعر تو صورتی است بی معنی خوب. این مطلع از اوست: به گرد کوی تو با صد نیازمی گردم نظاره می کنم از دور و باز می گردم. (از مجالس النفائس صص 215-216)
هوائی. از شعرای قرن نهم و معاصر امیرعلیشیر بوده است. میرعلیشیرنویسد: مولانا هوایی انیس و جلیس مولانا مشرقی است و در نقاشی کاشی نیز صاحب وقوف است. در کتابت دست داشته، اشعار خود را تذهیب و تحریر می کرده و به بهای ارزان می فروخته است و مردم به شوخی به او می گفته اند: این شعر تو صورتی است بی معنی خوب. این مطلع از اوست: به گرد کوی تو با صد نیازمی گردم نظاره می کنم از دور و باز می گردم. (از مجالس النفائس صص 215-216)
دارای هوا، باددار، آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد، لطیف، سبک، انتقال پذیر، لغو، بیهوده، بی قرار، بی ثبات، بیهوده گوی، عاشق، تیر آتشبازی، کبود، لاجوردی. 11
دارای هوا، باددار، آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد، لطیف، سبک، انتقال پذیر، لغو، بیهوده، بی قرار، بی ثبات، بیهوده گوی، عاشق، تیر آتشبازی، کبود، لاجوردی. 11