جدول جو
جدول جو

معنی هنوات - جستجوی لغت در جدول جو

هنوات(هََ نَ)
جمع واژۀ هناه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنوات
تصویر سنوات
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
قنات ها، مجاری کم شیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر می کنند، کاریزها، جمع واژۀ قنات
فرهنگ فارسی عمید
(هََ نْ)
هموار. (آنندراج). با اینکه آنندراج شاهدی برای این صورت آورده است، گمان میرود که تغییر حرف میم به نون خطای کاتبان است
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ)
جمع واژۀ رنوه. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رنوه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
ج سنه. (غیاث) (منتهی الارب). سالها. (ناظم الاطباء).
- سنوات آتیه،سالهای آینده.
- سنوات ماضیه، سالهای گذشته
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ)
جمع واژۀ فناه. (منتهی الارب). رجوع به فناه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
جمع واژۀ قناه بمعنی نیزه. (آنندراج) (منتهی الارب) ، جمع واژۀ قنات بمعنی کاریز
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
عشرات الوف الوف الوف. مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریان. (یادداشت مؤلف از رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
جمع واژۀ هبوه. رجوع به هبوه شود: سطعت الهبوه و الهبوات. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ فَ)
جمع واژۀ هفوه. لغزشها. (یادداشت مؤلف) : از جانب سلطان بر آن هفوات اغضا میرفت. (ترجمه تاریخ یمینی).... و اغضا بر هفوات و بادرات آن قوم مبذول داشت. (جهانگشای جوینی). از هفوات ایشان تجاوز و اغماض رفت. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ج هند. (منتهی الارب). گله های شتر. رجوع به هند شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
هستۀ خرما. تخم خرما. (غیاث اللغات). نواه. رجوع به نواه شود، وزنی معادل پنج درم سنگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به نواه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفوات
تصویر هفوات
جمع هفوه، لغزش ها، شتافتن ها، بال زدن ها، لغزشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوات
تصویر فنوات
جمع فناه، سگ انگور ها گاو کشتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
سالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوات
تصویر رنوات
جمع رنوه، پاره گوشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قناه، از ریشه پارسی کنادها کاریزها، جمع قناه، نیزه ها جمع قنات کاریزها: در دره باغات و عمارات و قنوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
((قَ نَ))
جمع قنات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
((سَ نَ))
سال ها. جمع سنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
کاریزها
فرهنگ واژه فارسی سره
سال ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دعوا کرد، درگیر شد
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی را مورد توهین و تنبیه قرار دادن، بدگویی کردن، بد زبانی
فرهنگ گویش مازندرانی
نبات
فرهنگ گویش مازندرانی