جدول جو
جدول جو

معنی هنقب - جستجوی لغت در جدول جو

هنقب
(هََ قَ)
کوتاه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ و راه باریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
(غَ بَ)
دریده شدن موزه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سخت سوده شدن سول شتر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سوده سپل شدن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). یا تنک و باریک گشتن، و کذلک الحافر و نحوه. (از منتهی الارب). سائیده شدن خف شتر یا نازک شدن آن و عبارت اساس این است: نقب خف البعیر، رق و تثقب. (از اقرب الموارد) ، رفتن در شهرها گریزان. (از منتهی الارب) (آنندراج). گریزان رفتن در شهرها. (ازناظم الاطباء). گویند: نقب فی البلاد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نُ قَ)
گر و خارش یا پاره های پراکنده از گر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جرب. (المنجد). واحد آن نقبه. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ نقب
لغت نامه دهخدا
(نُ قُ)
جمع واژۀ نقاب. رجوع به نقاب شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
تفتگی و بی آرامی از اندوه که به مردم عارض شود. حنق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
فراخی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ قَ)
برای راندن اسب به خصوص. (از اقرب الموارد). کلمه ای که بدان اسب را زجر کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ قَ ب ب)
فراخ گلو، سطبر دراز ازشترمرغ و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دَ)
کاسنی. (منتهی الارب). دانۀ معروفی است که خورده میشود. هندبا. هندباء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ قَ)
راه در کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ج، مناقب. (اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، آنجای از ناف ستور که بیطار سوراخ می کند تا آب زرد برآید. (ناظم الاطباء). جایی از شکم چارپا که بیطار سوراخ میکند. (از اقرب الموارد) ، پیش ناف اسب. (مهذب الاسماء). ناف و پیشگاه ناف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیشگاه ناف و همان جای که شکم را سوراخ کنند و گویند خود ناف. (از ذیل اقرب الموارد) ، راه در زمین درشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَقْ قِ)
تفتیش کننده و تفحص کننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنقیب شود
لغت نامه دهخدا
(شُ قَ / قُ)
نوعی از مرغان. (از منتهی الارب). شنقاب و شنقب، نوعی از پرندگان. (از اقرب الموارد). شکب. جهلول. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شنقاب شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
نقاب بربستن. (تاج المصادر بیهقی). نقاب انداختن زن بر روی خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مبالغت در فحص. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
گولی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
گر. خارش. (منتهی الارب). جرب. (المنجد) ، راه در کوه. (منتهی الارب) (از المنجد). ج، نقاب، انقاب، جمع واژۀ نقبه
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ، گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقب
تصویر تنقب
نقاب بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هندب
تصویر هندب
گل پیک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنقب
تصویر شنقب
نوک دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقب
تصویر نقب
((نَ))
سوراخ کردن، سوراخ و راه باریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنقب
تصویر تنقب
((تَ نَ قُّ))
روبند بستن
فرهنگ فارسی معین
تونل، دالان، دهلیز، راهرو، سوراخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دالان زیرزمینی، سوراخی که در دیوار خانه ایجاد شود
فرهنگ گویش مازندرانی