قسمتی از خاک آسیا است که در جنوب شرقی این قاره و در مشرق هند قرار گرفته است و شامل برمه، سیام و فدراسیون هندوچین فرانسه است که قبلاً مستعمرۀ کشور فرانسه بوده و نیز قسمتی از آن فدراسیون مالایا است. در این سرزمین از دیرباز میان پادشاهی های مختلف، زد و خورد بوده است. پس از نفوذ اروپائیان دراین منطقه قسمت شرقی آن به دست فرانسویان افتاد و هندوچین فرانسه به وجود آمد و مرکز کشور سیام و مغرب و جنوب هندوچین ازآن انگلیس شد که در سالهای 1940 تا 1945 مورد هجوم ژاپن واقع گردید. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر). پس از آن در سال 1954 کشوری به نام ویتنام در این ناحیه به وجود آمد. رجوع به ویتنام شود
قسمتی از خاک آسیا است که در جنوب شرقی این قاره و در مشرق هند قرار گرفته است و شامل برمه، سیام و فدراسیون هندوچین فرانسه است که قبلاً مستعمرۀ کشور فرانسه بوده و نیز قسمتی از آن فدراسیون مالایا است. در این سرزمین از دیرباز میان پادشاهی های مختلف، زد و خورد بوده است. پس از نفوذ اروپائیان دراین منطقه قسمت شرقی آن به دست فرانسویان افتاد و هندوچین فرانسه به وجود آمد و مرکز کشور سیام و مغرب و جنوب هندوچین ازآن ِ انگلیس شد که در سالهای 1940 تا 1945 مورد هجوم ژاپن واقع گردید. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر). پس از آن در سال 1954 کشوری به نام ویتنام در این ناحیه به وجود آمد. رجوع به ویتنام شود
منسوب به گندم. از گندم: گفتم که ارمنی است مگر خواجه بوالعمید کو نان گندمین نخورد جز که سنگله. بوذر کشی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). مر سخن را گندمین و چرب کن گر نداری نان چرب گندمین. ناصرخسرو. آخر تو را که گفت که با عاشقان خویش نان گندمین بدار و سخن گندمین مکن. سنایی. چو قرص جوین هست جان پرورم غم گردۀگندمین چون خورم ؟ نظامی. - زبان گندمین، زبان چرب و نرم: با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکّر گفتار هست. صائب. از زبان گندمین افتاد در کارم گره خوشۀ بی حاصل ما دانۀ دیگر نداشت. صائب. - سخن گندمین، گفتار گندمین، سخن شیرین، چرب، خوشمزه: مر سخن را گندمین و چرب کن گر نداری نان چرب گندمین. ناصرخسرو. سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد. سنایی. آخر تو را که گفت که با عاشقان خویش نان گندمین بدار و سخن گندمین مکن. سنایی. بر نان گندمین بدم آنگه جوین سخن اکنون که گندمین سخنم نیست نان جو. سوزنی (دیوان چ 1 ص 433)
منسوب به گندم. از گندم: گفتم که ارمنی است مگر خواجه بوالعمید کو نان گندمین نخورد جز که سنگله. بوذر کشی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). مر سخن را گندمین و چرب کن گر نداری نان چرب گندمین. ناصرخسرو. آخر تو را که گفت که با عاشقان خویش نان گندمین بدار و سخن گندمین مکن. سنایی. چو قرص جوین هست جان پرورم غم گردۀگندمین چون خورم ؟ نظامی. - زبان گندمین، زبان چرب و نرم: با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکّر گفتار هست. صائب. از زبان گندمین افتاد در کارم گره خوشۀ بی حاصل ما دانۀ دیگر نداشت. صائب. - سخن گندمین، گفتار گندمین، سخن شیرین، چرب، خوشمزه: مر سخن را گندمین و چرب کن گر نداری نان چرب گندمین. ناصرخسرو. سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد. سنایی. آخر تو را که گفت که با عاشقان خویش نان گندمین بدار و سخن گندمین مکن. سنایی. بر نان گندمین بدم آنگه جوین سخن اکنون که گندمین سخنم نیست نان جو. سوزنی (دیوان چ 1 ص 433)
دهی است از بخش کامیاران شهرستان سنندج. دارای 304 تن سکنه، آب آن از رود طای و چشمه و محصول عمده اش غله و انواع لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش کامیاران شهرستان سنندج. دارای 304 تن سکنه، آب آن از رود طای و چشمه و محصول عمده اش غله و انواع لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
منسوب به گندم. آنچه که از گندم تهیه کنند: اگر شما را عادت در سرای تان نان گندمین باشد جوین بدرویش نشاید دادن، یا زبان گندمین. زبان چرب و نرم: با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکر گفتار هست. (صائب) یا سخن (گفتار) گندمین. سخن شیرین و خوشمزه: سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد... (سنائی)
منسوب به گندم. آنچه که از گندم تهیه کنند: اگر شما را عادت در سرای تان نان گندمین باشد جوین بدرویش نشاید دادن، یا زبان گندمین. زبان چرب و نرم: با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکر گفتار هست. (صائب) یا سخن (گفتار) گندمین. سخن شیرین و خوشمزه: سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد... (سنائی)