جدول جو
جدول جو

معنی هنجیرکی - جستجوی لغت در جدول جو

هنجیرکی
(هََ ئی یِ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
سزاوار زنجیر شدن، خطرناک، کنایه از کسی که در بند و زنجیر باشد، زندانی، کنایه از دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجیرک
تصویر انجیرک
گیاهی از تیرۀ آلاله، که سرشاخه های سمّی آن خاصیت دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَ)
دهی است از بخش حومه مرکزی شهرستان دزفول با100تن سکنه. آب آن از رود خانه دز و محصول آن غلات، برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
علف بواسیر. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی است از تیرۀآلاله ها که گلهای آن زرد است. کاسبرگ آن نیز رنگین وشبیه بگلبرگ های آن میشود بقسمی که هفت گلبرگ زرد و سه کاسبرگ سبز دارد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 198)
انجیره:
کلاغک بیابیا انجیرکم پخته شده
پیرزنکه نتونم بیام انجیرکم سخته شده.
(از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
کنایه از دیوانه است. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری) (از غیاث) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). ج، زنجریان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (انجمن آرا) :
متواری راه دلنوازی
زنجیری کوی پاکبازی.
نظامی (از انجمن آرا و آنندراج).
زنجیری دشت، شد خردمند
از بندی خانه دور شد بند.
نظامی.
در به زنجیر کن ترا گفتم
تا چو زنجیریان نیاشفتم.
نظامی.
برآشفت گردون چو زنجیریی
به زنگی بدل گشت کشمیریی.
نظامی.
، منسوب به زنجیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین) ، لایق زنجیر و قید. (فرهنگ فارسی معین). درخور زنجیر. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا) : دیوانۀ زنجیری، دیوانه ای که او را جز به زنجیر کردن نگاه نتوان داشت. دیوانۀ سخت دیوانه. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
منسوب به غنجیر. رجوع به غنجیر و اللباب فی تهذیب الانساب شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
محمد بن معذل بن ماجدبن عصمه غنجیری فقیه، مکنی به ابوالفضل. وی از ابوبکر محمد بن ابی الفضل و ابواحمد حاکم و جز آنان حدیث شنید، و ابومحمد نخشبی و دیگران از وی حدیث شنیدند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
منسوب به نجیرم است. رجوع به نجیرم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
منسوب به زنجیر، لایق زنجیر و قید: دیوانه زنجیری، دیوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیرک
تصویر انجیرک
علف بواسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
((زَ))
دیوانه، خطرناک
فرهنگ فارسی معین
چرخ ریسک
فرهنگ گویش مازندرانی