ناحیه. (اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (معجم متن اللغه). نبذه. گوشه و کرانه. یقال: جلس نبذه. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، چیز کم و آسان از هر چیزی. (ناظم الاطباء). کمی. قلیلی. (یادداشت مؤلف) ، پاره ای ازهر چیزی. (ناظم الاطباء). قطعه ای از چیزی علی حده. (از اقرب الموارد). پاره ای. (دستوراللغه). ج، نبذ
ناحیه. (اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (معجم متن اللغه). نُبْذه. گوشه و کرانه. یقال: جلس نبذه. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، چیز کم و آسان از هر چیزی. (ناظم الاطباء). کمی. قلیلی. (یادداشت مؤلف) ، پاره ای ازهر چیزی. (ناظم الاطباء). قطعه ای از چیزی علی حده. (از اقرب الموارد). پاره ای. (دستوراللغه). ج، نُبَذ