جدول جو
جدول جو

معنی هنبذه - جستجوی لغت در جدول جو

هنبذه
(هَمْ بَ ذَ)
کار سخت و دشوار. ج، هنابذ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَمْ بِذَ)
جمع واژۀ نبیذ. (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج). شرابهای خرما. (آنندراج). و رجوع به نبیذ شود، رفتن آب بزمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُمْ بُ ذَ)
زن کوتاه. (مهذب الاسماء). رجوع به قنبضه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ ذَ)
نوعی از رفتار اسب کمتر از خبب. (آنندراج). رفتنی کمتر از خبب. (از اقرب الموارد). رجوع به هربذی شود
لغت نامه دهخدا
(مِمْ بَ ذَ)
بالش سر. (مهذب الاسماء). بالین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وساده. ج، منابذ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ ذَ)
ناقۀ تندرو. شتابرو. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). ج، هوابذ
لغت نامه دهخدا
(تَ)
لنگیدن و به رفتار ددان رفتن مرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَیْءْ)
گرسنه شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بسیار گردیدن گردو غبار. (منتهی الارب) ، پریدن و برانگیخته شدن گرد و غبار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَهَنْ)
خبر جستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هِمْ بِ رَ)
خر ماده. (منتهی الارب). کره خر ماده. (اقرب الموارد). رجوع به هنبر شود
لغت نامه دهخدا
(هَمْ بَ ثَ)
کار دشوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شوریدگی کار و سخن. (منتهی الارب). ج، هنابث. (اقرب الموارد). رجوع به هنابذ شود
لغت نامه دهخدا
(نُ ذَ)
نبذه. رجوع به نبذه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ذَ)
ناحیه. (اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (معجم متن اللغه). نبذه. گوشه و کرانه. یقال: جلس نبذه. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، چیز کم و آسان از هر چیزی. (ناظم الاطباء). کمی. قلیلی. (یادداشت مؤلف) ، پاره ای ازهر چیزی. (ناظم الاطباء). قطعه ای از چیزی علی حده. (از اقرب الموارد). پاره ای. (دستوراللغه). ج، نبذ
لغت نامه دهخدا
(هُمْ بَ / بِ)
در تداول شکم را گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جنبذه
تصویر جنبذه
تازی گشته گنبذ گنبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبذه
تصویر انبذه
شرابهای خرما
فرهنگ لغت هوشیار