خود این، اشاره به نزدیک، جزء پیشین بعضی از قیدها یا صفت های مرکب مثلاً همین گون، همین طور، وقتی بخواهند گذشته یا آیندۀ نزدیک را به رخ کسی بکشند به کار می برند مثلاً همین الآن به من نگفتی
خود این، اشاره به نزدیک، جزء پیشین بعضی از قیدها یا صفت های مرکب مثلاً همین گون، همین طور، وقتی بخواهند گذشته یا آیندۀ نزدیک را به رخ کسی بکشند به کار می برند مثلاً همین الآن به من نگفتی
شنواننده. شنونده. (آنندراج) (منتهی الارب). شنوا. (دهار) (مهذب الاسماء) : اذن سمیع، گوش شنوا. (منتهی الارب) (آنندراج) : دوم گوشت شنودن که به روی چشم خود دیدن سمیع و نیک و بد کیشی اگر حیلت اگردستان. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 361). ، صفتی از صفات باریتعالی و معنی آن دانندۀ هر چیز. (آنندراج) (منتهی الارب) : ور همچو ماخدای نه جسم است و نه گران پس همچو ما چرا که سمیع است و هم بصیر. ناصرخسرو. ، شیر که از دور حس مردم و جز آن شنود. (آنن__دراج) (منتهی الارب)
شنواننده. شنونده. (آنندراج) (منتهی الارب). شنوا. (دهار) (مهذب الاسماء) : اذن سمیع، گوش شنوا. (منتهی الارب) (آنندراج) : دوم گوشت شنودن که به روی چشم خود دیدن سمیع و نیک و بد کیشی اگر حیلت اگردستان. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 361). ، صفتی از صفات باریتعالی و معنی آن دانندۀ هر چیز. (آنندراج) (منتهی الارب) : ور همچو ماخدای نه جسم است و نه گران پس همچو ما چرا که سمیع است و هم بصیر. ناصرخسرو. ، شیر که از دور حس مردم و جز آن شنود. (آنن__دراج) (منتهی الارب)
ابن قیس. صحابی است (منتهی الارب).. واژه صحابی از ریشه «صحب» به معنای همراهی آمده و در اصطلاح اسلامی به کسانی اطلاق می شود که پیامبر اسلام (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر مسلمان مانده اند. آنان پایه گذاران سنت، ناقلان حدیث و ستون های نخستین جامعه اسلامی به شمار می روند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
ابن قیس. صحابی است (منتهی الارب).. واژه صحابی از ریشه «صَحب» به معنای همراهی آمده و در اصطلاح اسلامی به کسانی اطلاق می شود که پیامبر اسلام (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر مسلمان مانده اند. آنان پایه گذاران سنت، ناقلان حدیث و ستون های نخستین جامعه اسلامی به شمار می روند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
شتاب زده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سریع. (اقرب الموارد) ، مرد دلیر که چون عزیمت کاری کند برنگردد از آن، نیکو و استواررای بسیار اقدام کننده بر امور. ج، زمعاء. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
شتاب زده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سریع. (اقرب الموارد) ، مرد دلیر که چون عزیمت کاری کند برنگردد از آن، نیکو و استواررای بسیار اقدام کننده بر امور. ج، زمعاء. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)