معنی جمیع
جمیع
((جَ))
همگی، همگان
تصویر جمیع
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جمیع
جمیع
جمیع
گرد آمده و یکجا شده، لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
جمیع
جمیع
همه، همگی، همه، همگی
فرهنگ فارسی عمید
جمیع
جمیع
عموم، کافه، کل، کلاً، مجموع، همگان، همگی، همه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سمیع
سمیع
شنوا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
جمعی
جمعی
گروهی
فرهنگ واژه فارسی سره
دمیع
دمیع
اشکریز: گرفتار بیماری اشکریزه
فرهنگ لغت هوشیار
زمیع
زمیع
شتابزده، با پشتکار، کوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
جایع
جایع
گرسنه گرسنه، جمع جایمین (جائمین)
فرهنگ لغت هوشیار
جمیم
جمیم
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
فرهنگ لغت هوشیار