فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
ماه یازدهم از سال خورشیدی، ماه دوم زمستان، تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع می شود و ناگهان سرازیر می گردد نوعی گل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گل می دهد، گل بهمن، بهمنان، بهمنین روز دوم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی فرشتۀ موکل بر چهارپایان مفید که ماه بهمن و روز بهمن به نام اوست بهمن سرخ: در علم زیست شناسی گیاهی علفی و پایا با ساقه های پرشاخه و گل های چهارتایی بهمن سفید: در علم زیست شناسی ریشۀ گیاه بهمن بهمن گردی: ذرات فراوان برف به حالت غبار که به واسطۀ وزش باد به شکل گردباد درمی آید و گاهی تلفات زیاد وارد می کند
ماه یازدهم از سال خورشیدی، ماه دوم زمستان، تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع می شود و ناگهان سرازیر می گردد نوعی گُل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگُل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گُل می دهد، گُلِ بَهمَن، بَهمَنان، بَهمَنَین روز دوم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی فرشتۀ موکل بر چهارپایان مفید که ماه بهمن و روز بهمن به نام اوست بهمنِ سرخ: در علم زیست شناسی گیاهی علفی و پایا با ساقه های پرشاخه و گل های چهارتایی بهمنِ سفید: در علم زیست شناسی ریشۀ گیاه بهمن بهمن گردی: ذرات فراوان برف به حالت غبار که به واسطۀ وزش باد به شکل گردباد درمی آید و گاهی تلفات زیاد وارد می کند
نام چشمه ای است در جرجان که چون آب از آنجا بردارند و بر کرمی که در توابع آنجاست پای نهند تمام آن آبی که برداشته اند شور و تلخ شود اگرچه یک کس پا نهاده و صد کس آب برداشته باشند. (برهان) (از ناظم الاطباء). این نام در معجم البلدان و مجمل التواریخ و حدودالعالم نیست و در قابوسنامه صص 28- 29 آمده: روزی از ولایت ما سخن می پرسید (امیر باالسوار) و عجایب های هر ناحیت می برفت، می گفتم بروستای گرگان دیهی است در کوهپایه و چشمه ای است از دیه دور، و زنان که آب آرند جمع شوند، هرکس با سبوی و از آن چشمه آب برگیرند و سبوی بر سر نهند و بازگردند، یکی از ایشان بی سبوی همی آید و بر راه اندر همی نگرد و کرمی است سبز اندر زمین های آن دیه، هرکجا از آن کرم می یافت از راه بیک سو می افکند، تا آن زنان پای بر کرم ننهند که اگر یکی از ایشان پای بر آن کرم نهد و کرم بمیرد آن آب که در سبوی بر سر دارند در حال گنده شود، چنانکه بباید ریختن و بازگشتن و سبوی شستن و دیگر باره آب برداشتن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام چشمه ای است در جرجان که چون آب از آنجا بردارند و بر کرمی که در توابع آنجاست پای نهند تمام آن آبی که برداشته اند شور و تلخ شود اگرچه یک کس پا نهاده و صد کس آب برداشته باشند. (برهان) (از ناظم الاطباء). این نام در معجم البلدان و مجمل التواریخ و حدودالعالم نیست و در قابوسنامه صص 28- 29 آمده: روزی از ولایت ما سخن می پرسید (امیر باالسوار) و عجایب های هر ناحیت می برفت، می گفتم بروستای گرگان دیهی است در کوهپایه و چشمه ای است از دیه دور، و زنان که آب آرند جمع شوند، هرکس با سبوی و از آن چشمه آب برگیرند و سبوی بر سر نهند و بازگردند، یکی از ایشان بی سبوی همی آید و بر راه اندر همی نگرد و کرمی است سبز اندر زمین های آن دیه، هرکجا از آن کرم می یافت از راه بیک سو می افکند، تا آن زنان پای بر کرم ننهند که اگر یکی از ایشان پای بر آن کرم نهد و کرم بمیرد آن آب که در سبوی بر سر دارند در حال گنده شود، چنانکه بباید ریختن و بازگشتن و سبوی شستن و دیگر باره آب برداشتن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
در اوستا ’وهومنا’ پهلوی ’وهومن’ مرکب از دو جزو ’وهو’ بمعنی خوب و نیک و مند از ریشه ’من’ بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و نیک اندیش، نیک نهاد. طبری (ج 2 ص 4) گوید: ’تفسیر بهمن بالعربیه ’الحسن النیه’ وی یکی از امشاسپندان و نخستین آفریده آهورمزداست. در جهان روحانی مظهر اندیشۀ نیک و خرد و دانائی خداست. دومین ماه زمستان و یازدهمین ماه سال شمسی بنام او بهمن خوانده میشود. و نیز دومین روز از هر ماه خورشیدی بدو نسبت دارد و همچنین بهمن گیاهی است که بقول بیرونی و اسدی طوسی مخصوصاً در جشن بهمنجنه خورده میشد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
در اوستا ’وهومنا’ پهلوی ’وهومن’ مرکب از دو جزو ’وهو’ بمعنی خوب و نیک و مند از ریشه ’من’ بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و نیک اندیش، نیک نهاد. طبری (ج 2 ص 4) گوید: ’تفسیر بهمن بالعربیه ’الحسن النیه’ وی یکی از امشاسپندان و نخستین آفریده آهورمزداست. در جهان روحانی مظهر اندیشۀ نیک و خرد و دانائی خداست. دومین ماه زمستان و یازدهمین ماه سال شمسی بنام او بهمن خوانده میشود. و نیز دومین روز از هر ماه خورشیدی بدو نسبت دارد و همچنین بهمن گیاهی است که بقول بیرونی و اسدی طوسی مخصوصاً در جشن بهمنجنه خورده میشد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لقب پادشاهان فارس. ج، دهامنه. (ناظم الاطباء). لقب پادشاهان فارس همچو قیل برای پادشاهان یمن. (منتهی الارب) (از تاج العروس ج 9 ص 307). نزد ایرانیان به منزلۀ قیل است در یمن. (فیروزآبادی). مهتر، و آن در فارسی چون قیل است نزد مردم یمن. (از قاموس). اما از منابع دیگر این مطلب تأیید نمی شود
لقب پادشاهان فارس. ج، دهامنه. (ناظم الاطباء). لقب پادشاهان فارس همچو قیل برای پادشاهان یمن. (منتهی الارب) (از تاج العروس ج 9 ص 307). نزد ایرانیان به منزلۀ قیل است در یمن. (فیروزآبادی). مهتر، و آن در فارسی چون قیل است نزد مردم یمن. (از قاموس). اما از منابع دیگر این مطلب تأیید نمی شود
نام خانه ای بوده در شهر ری. گویند صاحب آن خانه مردی درویش بود، شبی در خواب دید که در دمشق گنجی خواهد یافت، بنا بر آن به دمشق رفت و سرگردان و حیران بر گرد کوچه و بازار می گشت. ناگاه مردی دوچار او شد. پرسید که از کجایی و در این شهر سرگشته و حیران چرایی ؟ گفت من رازی ام و از ملک ری می آیم و در خواب دیده ام که در دمشق گنجی بیابم به این شهر به طلب گنج آمده ام و گنج را می جویم. آن شخص بخندید و گفت چندین سال است که من به خواب دیده ام که در شهر ری خانه ای است نام آن زهمن و در آنجا گنجی است و من بر آن اعتماد نکردم. زهی سلیم دل که تو باشی. چون این بشنید بازگردید و ب خانه خود آمد و زمین می کند تا هاونی زرین بیافت به وزن سی من و از آن توانگر شد. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری) : من ز ری بهر گنج سوی دمشق می روم همچو صاحب زهمن. فرخی (از فرهنگ رشیدی)
نام خانه ای بوده در شهر ری. گویند صاحب آن خانه مردی درویش بود، شبی در خواب دید که در دمشق گنجی خواهد یافت، بنا بر آن به دمشق رفت و سرگردان و حیران بر گرد کوچه و بازار می گشت. ناگاه مردی دوچار او شد. پرسید که از کجایی و در این شهر سرگشته و حیران چرایی ؟ گفت من رازی ام و از ملک ری می آیم و در خواب دیده ام که در دمشق گنجی بیابم به این شهر به طلب گنج آمده ام و گنج را می جویم. آن شخص بخندید و گفت چندین سال است که من به خواب دیده ام که در شهر ری خانه ای است نام آن زهمن و در آنجا گنجی است و من بر آن اعتماد نکردم. زهی سلیم دل که تو باشی. چون این بشنید بازگردید و ب خانه خود آمد و زمین می کند تا هاونی زرین بیافت به وزن سی من و از آن توانگر شد. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری) : من ز ری بهر گنج سوی دمشق می روم همچو صاحب زهمن. فرخی (از فرهنگ رشیدی)
نام ماه یازدهم از هر سال شمسی. (برهان) (ناظم الاطباء). ماه یازدهم است از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان. (آنندراج). نام ماه یازدهم از سال شمسی. (رشیدی). ماه یازدهم باشد از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان که مدت ماندن نیر اعظم بود در برج دلو و در دهم این ماه جشن سده بود. (جهانگیری) : به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل به کف ابر بهمن به دل رود نیل. فردوسی. پس آنگه سوی خان قارن شدند همه دیده چون ابر بهمن شدند. فردوسی. فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه. فرخی. چنان کز روی دریا بامدادان بخار آب خیزد ماه بهمن. منوچهری. همی راز گویند تا روز هر شب ازیرا ز بهمن گل آزار دارد. ناصرخسرو. ماه بهمن نبید باید خورد ماه بهمن نشاط باید کرد. مسعودسعد. نی نی که با غم است مرا انس لاجرم مریم صفت بهار به بهمن درآورم. خاقانی. ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی. حافظ.
نام ماه یازدهم از هر سال شمسی. (برهان) (ناظم الاطباء). ماه یازدهم است از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان. (آنندراج). نام ماه یازدهم از سال شمسی. (رشیدی). ماه یازدهم باشد از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان که مدت ماندن نیر اعظم بود در برج دلو و در دهم این ماه جشن سده بود. (جهانگیری) : به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل به کف ابر بهمن به دل رود نیل. فردوسی. پس آنگه سوی خان قارن شدند همه دیده چون ابر بهمن شدند. فردوسی. فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه. فرخی. چنان کز روی دریا بامدادان بخار آب خیزد ماه بهمن. منوچهری. همی راز گویند تا روز هر شب ازیرا ز بهمن گل آزار دارد. ناصرخسرو. ماه بهمن نبید باید خورد ماه بهمن نشاط باید کرد. مسعودسعد. نی نی که با غم است مرا انس لاجرم مریم صفت بهار به بهمن درآورم. خاقانی. ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی. حافظ.
ماه یازدهم از سال خورشیدی که ماه دوم از فصل زمستان می باشد و توده برف را گویند که در اثر وزش باد در بالای کوه جمع شده ناگهان سرازیر می گردد نامیده می شود
ماه یازدهم از سال خورشیدی که ماه دوم از فصل زمستان می باشد و توده برف را گویند که در اثر وزش باد در بالای کوه جمع شده ناگهان سرازیر می گردد نامیده می شود
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
دامان. یا دامن خورشید آ سمان چهارم، روشنایی خورشید. یا دامن عمر اواخر عمر پایان زندگی. یا دامن قیامت روز قیامت رستاخیز. یا دامن باغی گرفتن خلوت گزیدن گوشه نشین شدن، یا دامن بدندان کردن فروتنی کردن، عجز نمودن، گریختن، یا دامن بدندان گرفتن دامن بدندان گرفتن، یا دامن در پای افتادن اضطراب یافتن، از روی اضطراب گریختن، یا دست کسی از دامن داشتن دامن را از دست او رها کردن دست وی را کوتاه کردن،، جمع دمنه، نشان باشش (سکونت) نشان های خانه کین های دیرین سرگین، خاکروبه، توده سرگین آثار خانه و حیات مردمی در زمینی، جایی که خاکروبه ریزند مزبله خاکروبه دان جمع دمن
یکی از امشاسپندان، دوّمین روز از هر ماه خورشیدی، یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان، توده بزرگ برفی که در اثر صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد، از الحان قدیم ایرانی، گیاهی دو ساله و سبز
یکی از امشاسپندان، دوّمین روز از هر ماه خورشیدی، یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان، توده بزرگ برفی که در اثر صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد، از الحان قدیم ایرانی، گیاهی دو ساله و سبز