معنی هامن
- هامن(پسرانه)
- هامون
واژههای مرتبط با هامن
هامن
- هامن
- هامون، زمین هموار، دشت، مقابلِ آسمان، زمین
هامن
- هامن
- زمین هموار دشت، سطح مستوی
هامن
- هامن
- دشت، صحرا، زمین هموار، خشکی، هامون
هامن
- هامن
- مخفف هامون است که زمین هموار و دشت سخت باشد که قبول باران نکند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). بیابان. دشت. هامون، سطح مستوی. (فرهنگستان)
هامین
- هامین
- تابستان
هامی
- هامی
- سرگشته و حیران
هامون
- هامون
- زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه ای در سیستان
هامر
- هامر
- ابر باران زا
هامان
- هامان
- معرب از یونانی، مشهور، نام وزیر اخشویروش
