جدول جو
جدول جو

معنی همبوی - جستجوی لغت در جدول جو

همبوی(هََ)
زنی که در زمان ضحاک برادر خود را از بند ضحاک نجات داد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همشوی
تصویر همشوی
هوو، دو زن که یک شوهر داشته باشند هر کدام هووی دیگری نامیده می شود، هم شو، نباغ، بناغ، وسنی، اموسنی
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
هم بو. رجوع به هم بو شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
هم بری. مطابقت. برابری. همسری. هم طرازی:
شیر بیابان را با مرد جنگ
همسری و همبری و شرکت است.
ناصرخسرو.
رجوع به همبر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از همبری
تصویر همبری
همنشینی مصاحبت، همراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همبودی
تصویر همبودی
اجتماعی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همبود
تصویر همبود
جامعه
فرهنگ واژه فارسی سره
کیسه، دامن
فرهنگ گویش مازندرانی
شکمو، شکم گنده
فرهنگ گویش مازندرانی