- هماهنگ
- منسجم
معنی هماهنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- هماهنگ
- هماواز، یکنواخت، موافق
- هماهنگ
- دو یا چند صدا که با یکدیگر توافق و تناسب داشته باشند، موافق متحد
- هماهنگ
- Coordinated, Harmonic, Harmonious
- هماهنگ
- coordenado, harmônico, harmonioso
- هماهنگ
- coordinado, armónico, armonioso
- هماهنگ
- skoordynowany, harmonijny
- هماهنگ
- скоординированный , гармоничный
- هماهنگ
- скоординований , гармонійний
- هماهنگ
- gecoördineerd, harmonieus
- هماهنگ
- koordiniert, harmonisch
- هماهنگ
- coordonné, harmonieux
- هماهنگ
- coordinato, armonico, armonioso
- هماهنگ
- समन्वित , सामंजस्यपूर्ण , सामंजस्यपूर्ण
- هماهنگ
- সমন্বিত , সঙ্গত , সঙ্গতিপূর্ণ
- هماهنگ
- koordine edilmiş, harmonik, uyumlu
- هماهنگ
- 조정된 , 조화로운
- هماهنگ
- ratibisha, harmoniki, inayolingana
- هماهنگ
- 协调的 , 和谐的
- هماهنگ
- 調整された , ハーモニック , 調和の取れた
- هماهنگ
- מתואם , הרמוני
- هماهنگ
- terkoordinasi, harmonis
- هماهنگ
- ประสานงาน , กลมกล่อม , กลมกลืน
- هماهنگ
- منسّقٌ , متناغمٌ , متناسقٌ
- هماهنگ
- ہم آہنگ , ہم آہنگ , ہم آہنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انسجام، تنظیم، نظم
توافق وتناسب وارتباط چندصدای مختلف درآن واحد. توضیح بشر سر رشته این علم را در طبیعت پیدا کردن و در صدد تکمیل و تدوین آن بر آمده تا علمی جداگانه شده است. اولین کنجکاوی انسان برای پیدا کردن هماهنگی اصوات در قرون وسطی شروع شده و رفته رفته ترقی کردن تاآنکه در قرن هفدهم میلادی تدوین شده و موسیقیدانهای بزرگ اروپایی قطعات موسیقی خود را بوسیله تکمیل این فن مقبول و پسندیده تر از ترکیبات سابق کردند. عنصر اصلی این علم توافقهاست و آنها چند نوت مختلف است که در یک آن با هم شنیده میشود. توافقها ممکن است از دو یا سه یا چهار یا پنج صدای مختلف تشکیل شود و دراین صورت توافقات دو صدایی و چهار صدایی و پنج صدایی موسوم میشود، اتحاداتفاق
Coherence, Cohesiveness, Congruence, Orchestration
coerência, congruência, orquestração
coherencia, congruencia, orquestación
spójność, orkiestracja
согласованность , оркестровка
узгодженість , оркестрування
coherentie, congruentie, orkestratie
Kohärenz, Kongruenz, Orchestrierung