میوه ای خوشه ای کوچک از خانوادۀ بادام به رنگ زرد که مصرف دارویی دارد، درختی بزرگ با برگ های دراز و باریک که در هندوستان می روید و میوۀ هلیله از آن به دست می آید
میوه ای خوشه ای کوچک از خانوادۀ بادام به رنگ زرد که مصرف دارویی دارد، درختی بزرگ با برگ های دراز و باریک که در هندوستان می روید و میوۀ هلیله از آن به دست می آید
لا اله الا اﷲ گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لا اله الا اﷲ گفتن و این مأخوذ از هیلله است مانند بسمله و حوقله. یقال: سبح فلان و هلّل. (از اقرب الموارد) : همه شب نبودش قرار وهجوع زتسبیح و تهلیل و ما را ز جوع. سعدی (بوستان). - اهل تهلیل، آنانکه خدای را یگانه دانند و به یکتایی او ایمان دارند: مسلمین هرگز بر هیچکس از اهل تهلیل که قصد او نکردند شمشیر نکشند. (تاریخ سیستان). ، بددلی کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). بددل شدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سپسایکی برگشتن، نامه نوشتن، سپس ماندن و بازایستادن از دشنام دادن. یقال: هلّل عن شتمه، اذا تأخر عنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لا اله الا اﷲ گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لا اله الا اﷲ گفتن و این مأخوذ از هیلله است مانند بسمله و حوقله. یقال: سبح فلان و هلِّل. (از اقرب الموارد) : همه شب نبودش قرار وهجوع زتسبیح و تهلیل و ما را ز جوع. سعدی (بوستان). - اهل تهلیل، آنانکه خدای را یگانه دانند و به یکتایی او ایمان دارند: مسلمین هرگز بر هیچکس از اهل تهلیل که قصد او نکردند شمشیر نکشند. (تاریخ سیستان). ، بددلی کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). بددل شدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سپسایکی برگشتن، نامه نوشتن، سپس ماندن و بازایستادن از دشنام دادن. یقال: هلّل عن شتمه، اذا تأخر عنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
اهلیلج. هلیلج. از درختان نواحی حاره است که میوه اش مصرف طبی دارد و آن چند نوع است: هلیلۀ بزرگ که کابلی گویند، هلیلۀ زرد و بلیله. درخت آن کوچک چون سیب و به و آلو و برگ آن کوچکتر و دراز چون برگ بید. (یادداشتهای مؤلف). و آن را اقسام است: هلیلۀ زرد، هلیلۀ سیاه و هلیلۀ کابلی. (آنندراج). آزاددرخت. زهرۀ زمین. (یادداشتهای مؤلف) : اندر میان رامیان و جالند، پنج روز راه است و همه راه درختان هلیله و بلیله و آمله و داروهاست که به همه جهان ببرند. (حدود العالم). سی ودو درّم که سست کرد زمانه سخت کجا گردد از هلیلۀ کابل ؟ ناصرخسرو. که دانست کاین تلخ و ناخوش هلیله حرارت براند ز ترکیب انسان. ناصرخسرو. تو را مقامر صورت کجا دهد انصاف تو را هلیلۀ زرین کجا برد صفرا؟ خاقانی. چه نیکو داستانی زد هنرمند هلیله با هلیله، قند با قند. نظامی. از هلیله قبض شد اطلاق رفت آب آتش را مدد شد همچو نفت. مولوی. هلیله کاو به زفتی خون دل رفت شود خرمای تر، چون با عسل خفت. امیرخسرو. ، قسمی خرما در جیرفت. (یادداشت مؤلف)
اهلیلج. هلیلج. از درختان نواحی حاره است که میوه اش مصرف طبی دارد و آن چند نوع است: هلیلۀ بزرگ که کابلی گویند، هلیلۀ زرد و بلیله. درخت آن کوچک چون سیب و به و آلو و برگ آن کوچکتر و دراز چون برگ بید. (یادداشتهای مؤلف). و آن را اقسام است: هلیلۀ زرد، هلیلۀ سیاه و هلیلۀ کابلی. (آنندراج). آزاددرخت. زهرۀ زمین. (یادداشتهای مؤلف) : اندر میان رامیان و جالند، پنج روز راه است و همه راه درختان هلیله و بلیله و آمله و داروهاست که به همه جهان ببرند. (حدود العالم). سی ودو دُرّم که سست کرد زمانه سخت کجا گردد از هلیلۀ کابل ؟ ناصرخسرو. که دانست کاین تلخ و ناخوش هلیله حرارت براند ز ترکیب انسان. ناصرخسرو. تو را مقامر صورت کجا دهد انصاف تو را هلیلۀ زرین کجا برد صفرا؟ خاقانی. چه نیکو داستانی زد هنرمند هلیله با هلیله، قند با قند. نظامی. از هلیله قبض شد اطلاق رفت آب آتش را مدد شد همچو نفت. مولوی. هلیله کاو به زفتی خون دل رفت شود خرمای تر، چون با عسل خفت. امیرخسرو. ، قسمی خرما در جیرفت. (یادداشت مؤلف)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بوشهر که 584 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و صیفی و کار مردم ماهیگیری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بوشهر که 584 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و صیفی و کار مردم ماهیگیری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر که 313 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله و حبوب و کاردستی مردم بافتن فرش و گلیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر که 313 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله و حبوب و کاردستی مردم بافتن فرش و گلیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
درختی از تیره کمبرتاسه و از رده دولپه ای ها که دارای میوه بیضوی شکلی به اندازه یک سنجد ریز است. میوه این گیاه مصرف طبی دارد و خشک شده آن را به عنوان قابض به کار می برند، این گیاه خاص نواحی حاره است
درختی از تیره کمبرتاسه و از رده دولپه ای ها که دارای میوه بیضوی شکلی به اندازه یک سنجد ریز است. میوه این گیاه مصرف طبی دارد و خشک شده آن را به عنوان قابض به کار می برند، این گیاه خاص نواحی حاره است