مؤلف مجالس النفائس نویسد: از مردم هری است و به نامرادی و دردمندی خود به سر میبرد. وی با جامی به مکه رفته و گاهگاه شعر گفته است، زیرا وقت را عزیزتراز آن میدانسته که صرف شعر کند. این بیت از اوست: بی غمت دم نمی توانم زد دم بی غم نمیتوانم زد. (از مجالس النفائس ص 253 از ترجمه فارسی). وی از معاصران جامی و امیر علیشیر مؤلف مجالس النفائس است
مؤلف مجالس النفائس نویسد: از مردم هری است و به نامرادی و دردمندی خود به سر میبرد. وی با جامی به مکه رفته و گاهگاه شعر گفته است، زیرا وقت را عزیزتراز آن میدانسته که صرف شعر کند. این بیت از اوست: بی غمت دم نمی توانم زد دم بی غم نمیتوانم زد. (از مجالس النفائس ص 253 از ترجمه فارسی). وی از معاصران جامی و امیر علیشیر مؤلف مجالس النفائس است
منسوب به هلال، به شکل هلال. کمانی. خمیده: خوش بخندم چو زلف او بینم چونکه شکلش هلالی افتاده ست. خاقانی. وآن چون هلالی چوب دف شیدا شده خم کرده کف ما خون صافی را به کف از حلق شیدا ریخته. خاقانی. گره بگشای زابروی هلالی خزینه پرگهر کن خانه خالی. نظامی. چو بدر از جیب گردون سر برآورد زمین عطف هلالی بر سر آورد. نظامی. به عید آرای ابروی هلالی ندیدش کس که جان نسپرد حالی. نظامی. نمایندت به هم خلقی به انگشت چو بینند آن دو ابروی هلالی. سعدی. رجوع به هلال شود
منسوب به هلال، به شکل هلال. کمانی. خمیده: خوش بخندم چو زلف او بینم چونکه شکلش هلالی افتاده ست. خاقانی. وآن چون هلالی چوب دف شیدا شده خم کرده کف ما خون صافی را به کف از حلق شیدا ریخته. خاقانی. گره بگشای زابروی هلالی خزینه پرگهر کن خانه خالی. نظامی. چو بدر از جیب گردون سر برآورد زمین عطف هلالی بر سر آورد. نظامی. به عید آرای ابروی هلالی ندیدش کس که جان نسپرد حالی. نظامی. نمایندت به هم خلقی به انگشت چو بینند آن دو ابروی هلالی. سعدی. رجوع به هلال شود
در شهر هرات است و ازغایت استغنایی که به سبب فقر دارد با ارباب جاه اختلاط نمی کند. گاهی نظم هم میگوید. این مطلع از اوست: دهن تنگ تو و غنچۀ تر هر دو یکی است اشک گلگون من و خون جگر هر دو یکی است. (از مجالس النفائس ص 76 و 77). وی از معاصران امیر علیشیر و از شعرای قرن نهم هجری بوده است
در شهر هرات است و ازغایت استغنایی که به سبب فقر دارد با ارباب جاه اختلاط نمی کند. گاهی نظم هم میگوید. این مطلع از اوست: دهن تنگ تو و غنچۀ تر هر دو یکی است اشک گلگون من و خون جگر هر دو یکی است. (از مجالس النفائس ص 76 و 77). وی از معاصران امیر علیشیر و از شعرای قرن نهم هجری بوده است
گندگی و تناوری. (ناظم الاطباء). بزرگی و سطبری. (آنندراج). درشتی. ضخمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عظم. (منتهی الارب). بزرگ بودن: یکی کاروان اشتر گشن دادش هر اشتر بسان کهی از کلانی. منوچهری. ، بزرگی و بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، قد و قامت. (ناظم الاطباء). و رجوع به اشتینگاس شود
گندگی و تناوری. (ناظم الاطباء). بزرگی و سطبری. (آنندراج). درشتی. ضخمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عُظم. (منتهی الارب). بزرگ بودن: یکی کاروان اشتر گشن دادش هر اشتر بسان کهی از کلانی. منوچهری. ، بزرگی و بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، قد و قامت. (ناظم الاطباء). و رجوع به اشتینگاس شود
دهی از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج که در 20 هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 4 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 156 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات، و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج که در 20 هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 4 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 156 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات، و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
بهمانه بهمانی فلان بهمان: بمیر ای حکیم از چنین زندگانی ازین زندگانی چو بمردی بمانی... . بجز مرگ در راه حقت که آرد زتقلید رای فلان و فلانی. در تداول بین فلان و فلانی فرقی است در فلان نوعی ابهام مندرج است اما اگر به کسی بگوید: از قول من بان آقا بگویید فلانی با شما کار دارد ابهام از میان می رود
بهمانه بهمانی فلان بهمان: بمیر ای حکیم از چنین زندگانی ازین زندگانی چو بمردی بمانی... . بجز مرگ در راه حقت که آرد زتقلید رای فلان و فلانی. در تداول بین فلان و فلانی فرقی است در فلان نوعی ابهام مندرج است اما اگر به کسی بگوید: از قول من بان آقا بگویید فلانی با شما کار دارد ابهام از میان می رود
نو ماهی منسوب به هلال: بشکل هلال، نوعی ازتیرکه دسته آن بشکل هلال است، قطعه ایست از دایره، هلالی: هرگاه دوقوس ازدایره برسطح جسمی محیط شوندکه ازنصف دایره کوچکترباشد دراینصورت چنانکه انحداباین دو دریک طرف واقع شوند آن جسم راهلالی می نامند. کمانی خمیده، هلال شکل
نو ماهی منسوب به هلال: بشکل هلال، نوعی ازتیرکه دسته آن بشکل هلال است، قطعه ایست از دایره، هلالی: هرگاه دوقوس ازدایره برسطح جسمی محیط شوندکه ازنصف دایره کوچکترباشد دراینصورت چنانکه انحداباین دو دریک طرف واقع شوند آن جسم راهلالی می نامند. کمانی خمیده، هلال شکل