میوه ای کروی شکل، گوشتی، درشت، پرآب و شیرین با پوست نازک به رنگ های زرد، سرخ و سبز و هستۀ درشت و سخت، درخت این میوه کوتاه با برگ های دراز نوک تیز و شکوفه های قرمز است و آن را با درخت شفتالو، بادام، آلو یا زردآلو پیوند می زنند، شخص زیبا
میوه ای کروی شکل، گوشتی، درشت، پرآب و شیرین با پوست نازک به رنگ های زرد، سرخ و سبز و هستۀ درشت و سخت، درخت این میوه کوتاه با برگ های دراز نوک تیز و شکوفه های قرمز است و آن را با درخت شفتالو، بادام، آلو یا زردآلو پیوند می زنند، شخص زیبا
آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، خیو، خدو، بفج برای مثال به نشکرده ببرید زن را گلو / تفو بر چنین ناشکیبا تفو (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵) در مقام تحقیر، نفرین، سرزنش و دشنام دربارۀ کسی می گویند
آبِ دَهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آبِ دَهَن، بُزاق، تُف، خیو، خَدو، بَفج برای مِثال به نشکرده ببرید زن را گلو / تفو بر چنین ناشکیبا تفو (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۵) در مقام تحقیر، نفرین، سرزنش و دشنام دربارۀ کسی می گویند
جمع واژۀ هفوه. لغزشها. (یادداشت مؤلف) : از جانب سلطان بر آن هفوات اغضا میرفت. (ترجمه تاریخ یمینی).... و اغضا بر هفوات و بادرات آن قوم مبذول داشت. (جهانگشای جوینی). از هفوات ایشان تجاوز و اغماض رفت. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ هفوه. لغزشها. (یادداشت مؤلف) : از جانب سلطان بر آن هفوات اغضا میرفت. (ترجمه تاریخ یمینی).... و اغضا بر هفوات و بادرات آن قوم مبذول داشت. (جهانگشای جوینی). از هفوات ایشان تجاوز و اغماض رفت. (جهانگشای جوینی)
نوعی از طعام و خوردنی باشد، و آن چنان است که برنج نم کرده را میکوبند و بر پارچه ای می بندند و در ظرفی که ته آن سوراخ داشته باشد می آویزند و سر آن ظرف را محکم میسازندو بر بالای دیگی که آب داشته باشد میگذارند و فاصله ظرف و دیگ را محکم می سازند و زیر دیگ را روشن می کنند تا آن برنج کوفته در بخار آب پخته شود. (برهان)
نوعی از طعام و خوردنی باشد، و آن چنان است که برنج نم کرده را میکوبند و بر پارچه ای می بندند و در ظرفی که ته آن سوراخ داشته باشد می آویزند و سر آن ظرف را محکم میسازندو بر بالای دیگی که آب داشته باشد میگذارند و فاصله ظرف و دیگ را محکم می سازند و زیر دیگ را روشن می کنند تا آن برنج کوفته در بخار آب پخته شود. (برهان)