جدول جو
جدول جو

معنی هفتمین - جستجوی لغت در جدول جو

هفتمین
(هََ تُ)
هفتم:
به مدح تو سخن من به هفتمین گردون
رسید بی رسن از چاه هفتصدبازی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
هفتمین
عددترتیبی برای هفت درمرحله هفتم
تصویری از هفتمین
تصویر هفتمین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هامین
تصویر هامین
(پسرانه)
تابستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرمین
تصویر فرمین
(پسرانه)
فرمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هشتمین
تصویر هشتمین
آنکه یا آنچه در مرتبۀ هشتم واقع شده
فرهنگ فارسی عمید
سفره ای که هنگام تحویل سال نو می اندازند و در آن هفت قسم خوردنی که حرف اول اسم آن ها سین باشد از قبیل سیر، سرکه، سیب، سماق، سمنو، سنجد، سبزی می گذارند و از آن به سلامتی و سعادت و سرسبزی تفال می زنند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
از مشهورترین مراسم نوروز آراستن است، وآن گرد آوردن هفت چیز است که نام آنها با حرف ’س’ آغاز گردد. معمولاً بین اشیاء ذیل: سیب، سیاهدانه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سبزه (دانه های گندم و امثال آن که قبلاً در بشقابی کاشته و سبز کرده اند) ، سبزی، سمنو، هفت چیز را انتخاب می کنند. سنت مزبور بسیار کهن به نظر میرسد. در گیلان خوانچۀ هفت سین در جشن عروسی نیز مرسوم است. (از رسالۀ ’شمارۀ هفت و هفت پیکر نظامی’ تألیف محمد معین). هفت قسم سبزه بوده که بر هفت استوانه در کنار خانه به نوروز سبز میکردند. (آثارالباقیه ترجمه فارسی ص 245). و ازاین رو معلوم میشود هفت سین، هفت سبزی یا هفت سبزه است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
افضلی والی اسکندریه و غلام ملک الافضل بن امیرالجیوش بود. رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود، مانده شدن، دمه و تاسه برافتادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنده شدن. یقال: ’بئر لایفثج (مجهولاً) ، ای لاینزع. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
گیاهی که تازه روییده باشد. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 25) :
خورد رستمین از زمین آب و خاک
کند همچو خود هرچه را خورد پاک.
اسدی (از شعوری).
رجوع به رستنین و رستنی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ تُ)
شستم. صفت توصیفی عددی، چیزی که در مرتبۀ شصت واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شستم و شصتمین شود
لغت نامه دهخدا
(شَ تُ)
شصتم. چیزی که در مرتبۀ شصت واقع شود. (یادداشت مؤلف). رجوع به شصتم و شصت شود
لغت نامه دهخدا
(هََ یَ / یِ)
یکی از هفت بخش چیزی. سبع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان لار دارای 129 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، خرما و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش رزن شهرستان همدان که 98 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، لبنیات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
زیارتگاهی است به طهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ)
کنایت از هفت کشور و هفت اقلیم باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ تُ)
رجوع به هفتمین شود
لغت نامه دهخدا
(هََ تُ)
هشتم. رجوع به هشتمی و هشتم شود
لغت نامه دهخدا
آلتی فلزی که دارای دسته ایست شبیه شانه که نساجان هنگام بافتن پارچه آنرا در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته شده بهم پیوسته و محکم گردد دفتین دفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت یک
تصویر هفت یک
یک جزو ازهفت جزوچیزی یک هفتم (7، 1) سبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتادمین
تصویر هفتادمین
عدد ترتیبی برایهفتاد درمرحله هفتادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتصدمین
تصویر هفتصدمین
نادرست نویسی هفستدمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفدهمین
تصویر هفدهمین
عددترتیبی برای هفده درمرتبه هفدهم
فرهنگ لغت هوشیار
ازمشهورترین مراسم جشن نوروز نزدایرانیان آراستن هفت سین است وآن گردآوردن هفت چیز است که نام آنهابا حرف (س) آغازمیگردد. معمولا بین اشیا ذیل: سیب سیاهدانه سنجد سماق سیر سرکه سبزه (مراددانه های گندم وامثال آنست که قبلا دربشقابی یا کاسه ای کاشته وسبزکرده اند) سبزی سمنو هفت چیز را انتخاب کنند (غالبا سنجد سپستان سبزی سمنو سماق سرکه سیب) وقبل ازتحویل سال درسفره ای میگذارند (درگیلان خوانچه هفت سین درجشن عروسی نیزمرسوم است)، توضیح این سنت بسیارکهن بنظر میرسد. دررساله (نوروز) تالیف عمادالدین محمودشیرازی طبیب آمده: (وهفت سین که درنوروز خوردن آن سنت است: این است: هفت سلام (دراینجاهفت آیه قرآن راکه به (سلام) آغازشود نقل کرده امکان دارد که هفت سین (7 س) اشاره به هفت سینا (هفت مقدس) باشد (نظر آقای پورداود)، خودسفره مزبور رابامحتویات آن نیز هفت سین گویند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مفتش، باز رسان جمع مفتش در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتنین
تصویر مفتنین
جمع مفتن درحالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شصتمین
تصویر شصتمین
در مرحله شصتم شصتمین سرباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتمی
تصویر هفتمی
عددترتیبی برای هفت درمرحله هفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتمین
تصویر هشتمین
عددترتیبی برای هشت، درمرتبه هشتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت زمین
تصویر هفت زمین
((~. زَ))
هفت اقلیم، هفت کشور، کنایه از تمام کشورهای روی زمین
فرهنگ فارسی معین
سفره ای که ایرانیان هنگام تحویل سال نو می اندازند و در آن هفت نوع محصول که با حرف «س» شروع می شود می چینند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گفتمان
تصویر گفتمان
((گُ تِ))
گفت و گو، مباحثه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گفتمان
تصویر گفتمان
صحبت، مناظره، مباحثه، تبادل نظر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گفتمان
تصویر گفتمان
بحث و تبادل نظر
فرهنگ واژه فارسی سره
گفتار، مقال
فرهنگ واژه مترادف متضاد