جدول جو
جدول جو

معنی هشش - جستجوی لغت در جدول جو

هشش
نگرش، دید، سنجش یا دیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هلش
تصویر هلش
رهاکردگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشش
تصویر کشش
کشتن، قتل، کشتار، برای مثال صواب است پیش از کشش بند کرد / که نتوان سر کشته پیوند کرد (سعدی۱ - ۵۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت
تصویر هشت
بعد از هفت، عدد «۸»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشش
تصویر چشش
چشیدن، کنایه از لذت بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشش
تصویر کشش
جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیش
تصویر هیش
هیچ، ناچیز، اندک، بیهوده، معدوم، هر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوش
تصویر هوش
توانایی ذهنی برای انجام هر نوع فعالیت منطقی، حافظه، عقل، خرد، فهم، شعور
هوشیار
جان، روان، جوهر و اصل هر چیز
مرگ، موت، هلاک، برای مثال ورا هوش در زاولستان بود / به دست تهم پور دستان بود (فردوسی - ۵/۲۹۷)
زهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرش
تصویر هرش
دفعه مره. یایک هرش. یک دفعه یک بار: (یک هرش باید بریم (برویم) آنجا یک هرش هم برگردیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوش
تصویر هوش
زیرکی و آگاهی وشعور و عقل و فراست را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیش
تصویر هیش
هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشاش
تصویر هشاش
خندان رو، نان نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشش
تصویر طشش
جمع طشه، خرد سالان پسرکان
فرهنگ لغت هوشیار
خوبی دلپذیری، ششمار از بیماری ها بیماری باریک، لاغری نام مرغی باشد مردارخوارتوضیح باماخذی که دردست است این مرغ شناخته نشد. توضیح چنانچه بالاخص نام مرغ مردارخوار را درنظربگیریم مراردکرکس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجش
تصویر هجش
نرم راندن، بر آغالانیدن، آرزو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشش
تصویر کشش
عمل بردن، تحمل، جذب، جاذبه، جلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشش
تصویر چشش
عمل چشیدن مزه کردن، طعم، چشایی ذوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرش
تصویر هرش
((هِ رِ))
دفعه، مرتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوش
تصویر هوش
((اِ))
زیرکی، آگاهی، عقل، فهم، جان، روان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوش
تصویر هوش
مرگ، موت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشش
تصویر کشش
((کُ ش))
کشتن، قتل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشت
تصویر هشت
((هَ))
عدد اصلی بین هفت و نه (8)
هشت کسی گرو نه بودن: کنایه از درآمد کم و هزینه زیاد داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشش
تصویر کشش
((کِ ش))
جاذبه، ناز و کرشمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشش
تصویر کشش
آتراکسیون، میل، جاذبه، جذب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هوش
تصویر هوش
ذهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشت
تصویر هشت
Eight
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشش
تصویر کشش
Traction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هوش
تصویر هوش
Braininess, Intelligence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشش
تصویر کشش
tração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هشت
تصویر هشت
oito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هوش
تصویر هوش
inteligência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هشت
تصویر هشت
ocho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هوش
تصویر هوش
inteligencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کشش
تصویر کشش
Traktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کشش
تصویر کشش
trakcja
دیکشنری فارسی به لهستانی