معنی کشش کشش کشتن، قتل، کشتار، برای مثال صواب است پیش از کشش بند کرد / که نتوان سر کشته پیوند کرد (سعدی۱ - ۵۱) تصویر کشش فرهنگ فارسی عمید
کشش کشش جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش فرهنگ فارسی عمید