پشتیبان، در بانکداری سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور، در بانکداری طلا، نقره، جواهر و سایر اشیای گران بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می شود
پشتیبان، در بانکداری سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور، در بانکداری طلا، نقره، جواهر و سایر اشیای گران بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می شود
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، سنگک، پسنگک، آب بسته، شخکاسه، سنگچه، یخچه، ژاله، سنگرک، پسکک
تَگَرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، سَنگَک، پَسَنگَک، آبِ بَستِه، شَخکاسِه، سَنگچِه، یَخچِه، ژالِه، سَنگرَک، پَسکَک
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود بردوگ و محصول عمده اش غله و توتون و صنعت دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود بردوگ و محصول عمده اش غله و توتون و صنعت دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان واقع در 105هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار مرز پاکستان کوهستانی و گرمسیر است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و ذرت و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. و یک پاسگاه مرزبانی دارد و ساکنان ازطایفه زند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان واقع در 105هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار مرز پاکستان کوهستانی و گرمسیر است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و ذرت و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. و یک پاسگاه مرزبانی دارد و ساکنان ازطایفه زند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
هفت تا هفت تا. آنچه هفت هفت تکرار شود: اگر دورهای هفتگانی هفت تمام بودی واجب کردی که روز بحران روز چهل ودوم و هشتاد وچهارم بودی نه چهلم و هشتادم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
هفت تا هفت تا. آنچه هفت هفت تکرار شود: اگر دورهای هفتگانی هفت تمام بودی واجب کردی که روز بحران روز چهل ودوم و هشتاد وچهارم بودی نه چهلم و هشتادم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
تشتخانه. طشتخاناه: آنجاکه طشت خانه قدرت کنند باز تن دردهد وطای ملایک به مفرشی. اثیر اخسیکتی. و خوارزم درآن روزگار در عداد وظیفۀ طشتخانه بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به تشتخانه و طشتخاناه شود
تشتخانه. طشتخاناه: آنجاکه طشت خانه قدرت کنند باز تن دردهد وطای ملایک به مفرشی. اثیر اخسیکتی. و خوارزم درآن روزگار در عداد وظیفۀ طشتخانه بود. (جهانگشای جوینی). و رجوع به تشتخانه و طشتخاناه شود
جامۀ خواب را گویند، از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی لحاف و نهالی و غیره.... (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) ، توشک خانه را هم گفته اند. (برهان). خانه ای که رختخواب در آن نهند. (ناظم الاطباء). در فرهنگ جهانگیری... بمعنی توشکخانه گفته و شعر اخسیکتی را شاهد آورده... (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). لیکن در این بیت معنی اول (آفتابچی خانه، خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند) مناسبتر است و مبالغه اش بیشتر است. (فرهنگ رشیدی) : آنجا که تشت خانه مدحت کنند باز تن دردهد وطای ملایک به مفرشی. اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری). ، خانه ای رانیز گویند که تشت و آفتابه در آن گذارند و آن را آفتابچی خانه نیز میگویند. (برهان). آفتابچی خانه. (فرهنگ رشیدی). آفتابچی خانه یعنی خانه ای که آفتابه لگن درآن گذارند. (ناظم الاطباء). خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج) : شاید که تشت دار سرایش شود خضر زیرا که تشت خانه او چرخ اخضر است. شرف شفروه (از فرهنگ رشیدی). ، گاهی از روی تعظیم بر ادبخانه هم اطلاق کنند که عربان مبرز گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). و از روی ادب و کنایه آبخانه را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). متوضی ̍. (انجمن آرا) (آنندراج). مبال: در جمع هرزه گویان ار گفت بد چه عیب شرمندگی ندارد در تشتخانه تیز. امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به طشتخانه شود
جامۀ خواب را گویند، از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی لحاف و نهالی و غیره.... (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) ، توشک خانه را هم گفته اند. (برهان). خانه ای که رختخواب در آن نهند. (ناظم الاطباء). در فرهنگ جهانگیری... بمعنی توشکخانه گفته و شعر اخسیکتی را شاهد آورده... (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). لیکن در این بیت معنی اول (آفتابچی خانه، خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند) مناسبتر است و مبالغه اش بیشتر است. (فرهنگ رشیدی) : آنجا که تشت خانه مدحت کنند باز تن دردهد وطای ملایک به مفرشی. اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری). ، خانه ای رانیز گویند که تشت و آفتابه در آن گذارند و آن را آفتابچی خانه نیز میگویند. (برهان). آفتابچی خانه. (فرهنگ رشیدی). آفتابچی خانه یعنی خانه ای که آفتابه لگن درآن گذارند. (ناظم الاطباء). خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج) : شاید که تشت دار سرایش شود خضر زیرا که تشت خانه او چرخ اخضر است. شرف شفروه (از فرهنگ رشیدی). ، گاهی از روی تعظیم بر ادبخانه هم اطلاق کنند که عربان مبرز گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). و از روی ادب و کنایه آبخانه را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). متوضی ̍. (انجمن آرا) (آنندراج). مبال: در جمع هرزه گویان ار گفت بد چه عیب شرمندگی ندارد در تشتخانه تیز. امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به طشتخانه شود
هفت تایی. هرچیز که تعداد آن هفت باشد: این هفتگانه شمع بر این منظر ای پسر از کردگارما به سوی ما پیمبرند. ناصرخسرو. سلطان در یک روزی آن قلاع هفتگانه بستد و غارت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). سگ به دریای هفتگانه مشوی که چو شستی پلیدتر باشد. سعدی
هفت تایی. هرچیز که تعداد آن هفت باشد: این هفتگانه شمع بر این منظر ای پسر از کردگارما به سوی ما پیمبرند. ناصرخسرو. سلطان در یک روزی آن قلاع هفتگانه بستد و غارت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). سگ به دریای هفتگانه مشوی که چو شستی پلیدتر باشد. سعدی